ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

دولت حلقه ها

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۶ ب.ظ

وقتی به جامعه نگاه میکنیم، با کمی تعمق و تدقیق متوجه وجود حلقه های مختلفی در جامعه خواهیم شد که سرنوشت جامعه را رقم خواهند زد.
حلقه علم، حلقه اقتصاد، حلقه فرهنگ، حلقه خردوزی، حلقه تحکیم اجتماعی، حلقه اعتماد عمومی و ...حلقه هایی که هر کسی بر اساس تخصص خودش میتونه متوجه اینها بشود. به طور مثال حلقه اقتصاد رو اگر از زاویه اقتصاد آموزش مورد توجه قرار بدهیم، در یک مثال ساده به این مهم برمیخوریم که اگر سطح آموزش در جامعه بالا باشد، میزان بهره وری و تولید ثروت و به طور کل شاخص های اقتصادی در آن جامعه «می تواند» افزایش پیدا کند. بر عکس این قضیه هم «میتواند» وجود داشته باشد؛ یعنی اگر سطح رفاه اقتصادی در یک جامعه بالا باشد، این «احتمال» وجود خواهد داشت که با سرمایه گذاری بر روی آموزش و سیستم آموزشی سطح سواد جامعه بالا برود. پس آموزش و اقتصاد یک حلقه را با هم ایجاد خواهند کرد.

کل جامعه همینگونه است. اقتصاد و فرهنگ، اقتصاد و آموزش، فرهنگ و آموزش، اقتصاد و سیاست، فرهنگ و سیاست، امنیت و اقتصاد، امنیت و سیاست و ..... حلقه های دیگری که وجود دارند. در واقع جامعه چیزی جز این حلقه ها نیست، و از نظر بنده کارویژه دولت نیز چیزی جز هدایت این حلقه ها نیستند.

در این باره بیشتر خواهم نوشت...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۲۶
علی

سنجش نظریه

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

برای تدارک راهکاری در راستای بررسی سنجش یک نظریه قبل از هر اقدام باید خود نظریه را تعریف کرد. طبق تعریف دیکشنری آکسفورد نظریه مجموعه‌ای رسمی از ایده‌هاست که سعی بر تشریح چرایی وقوع یک پدیده، و یا تشریح وجود آن دارد. در دایره المعارف عمومی ویکی پدیا نیز نظریه اینگونه تعریف شده است:« نظریه یا تئوری یا نگره به تفکر انتزاعی یا تعمیم‌دهنده به شکل اندیشمندانه یا منطقی و یا به نتیجهٔ چنین تفکری اطلاق می‌شود.»

پس نظریه نوعی دیدگاه است درباره یک پدیده، چیستی و چرایی آن! نظریه‌ها در قالب پارادایم‌ها مطرح می‌شوند. یعنی هر نظریه بر اساس یک هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و روش‌شناسی خاصی ابتناء دارد.

ضمن اینکه هر نظریه یا راهنمای عمل است و یا راهنمای نگرش! به این معنی که هر نظریه قصد دارد در مورد چیستی و چرایی پدیده‌ای شرحی ارائه دهد و یا آنکه قصد دارد تا راهنمایی باشد برای چگونگی رفتار و کنش برای رسیدن به نتیجه مطلوب.

نظریه‌ها بخشی مرتبط با زمان دارند که یا وقایع و پدیده‌های گذشته، و چیستی و چرایی آنها را شرح می‌دهند و یا آنکه آینده‌نگر هستند و قصد دارند تا بر اساس مقدماتی وقایع آینده را توصیف کرده و چگونگی عملکرد مطلوب برای رسیدن به موفقیت را به عامل نشان دهند. بخشی از هر نظریه نیز فرازمانی است. یعنی آنکه بر مبانی فلسفی ابتناء دارد که هر چند این مبانی می‌توانند در گذر زمان تایید و یا رد شوند، ولی خاصیت ذاتی آنها این است که در زمان نمی‌گنجند.

برای سنجش هر نظریه باید هر دو بعد اشاره شده را بررسی کرد.

بخش فرازمانی آن که به یک پارادایم خاص تعلق دارد به مباحث زیر می‌پردازد:

1-آیا مقدمات نظریه مورد اشاره به خوبی با مباحث فلسفی پارادایم مورد نظر ما می‌خواند؟

2-آیا نظریه همانگونه به عالم نگاه می‌کند که هستی ‌شناسی پارادایم ما آن را مورد بررسی قرار می‌دهد؟

3-آیا مبانی معرفت‌شناسی پارادایم ما روش علمی نظریه را مورد تایید قرار می‌دهند؟

این مباحث پایه‌های نظری نظریه را مورد بررسی قرار می‌دهند. با توجه به این مباحث، ممکن است یک نظریه در پارادایمی خاص مورد توجه قرار بگیرد ولی در پارادایمی دیگر به آن اعتنایی نشود.

اما آن بخش از نظریه که در بعد زمان مطرح می‌شود مبتنی بر عواملی است که برای سنجش صحت نظریه باید به موارد زیر پاسخ دهیم:

1-آیا نظریه پرداز همه عوامل مرتبط و مهم با پدیده را به خوبی شناسایی کرده است؟ آیا عاملی را از قلم انداخته است و یا آنکه همه عوامل موثر و دخیل در پدیده را مورد توجه قرار داده است؟

2-مورد بعدی آنکه آیا حق هر عامل را به نیکی ادا کرده است؟ چه بسا آنکه فردی همه عوامل موثر را بشناسد و در پردازش نظریه همه عوامل را مد نظر داشته باشد، ولی ضعف نظریه ناشی از آن باشد که عوامل کم اثرتر را جایگزین عوامل مهم‌تر و موثرتر کرده باشد و وزن‌های ناصوابی را به هر عامل ارتباط داده باشد.

مطالب فوق شامل همه پارادایم‌ها و همه نظریه‌ها می‌شوند. ولی برای ما که مسلمان هستیم شایسته نیست که با طی مراحل بالا به سنجش خویش از نظریه‌ای مغرور شویم. بلکه بعد از اتمام مراحل بالا باید هر نظریه را به کتاب آسمانی خویش قرآن نیز عرضه کنیم. اگر آن نظریه با آیات قرآن ناسازگاری داشت آن را به دیوار خواهیم کوبید. اگر قرآن آن را تایید کرد قطعا آن نظریه مورد قبول واقع خواهد شود؛ چه بسا که به قانون تبدیل بشود.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۳
علی

دست مریزاد به بچه های دکتر سلام

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

قبل از انتخابات و زمانی که کشور وارد فضای سیاسی میشه، مردم هم معمولا یواش یواش از فضای عقلانیت فاصله می گیرند و به احساسات روی می آورند. تبلیغات کاندیداها، تایید و رد صلاحیت ها، تیترها و گزارشهای سایت ها و روزنامه ها و گفتگوها و مصاحبه های مردان سیاسی کشور در تشدید این فضا به شدت موثر هستند و تقویت می کنند.

در این شرایط آن کسی برنده هست که بتونه جریان سازی کنه. جریان های بلندمدت (مثل انقلاب که یک جریان 1400 ساله بود) مبتنی بر عقلانیت هستند، لیکن جریان های زودگذر سیاسی مثل همین جریانهای سیاسی قبل انتخابات مبتنی بر احساس بوده و سریع اثر خود را از دست می دهند. این جریانات سیاسی گرچه زودگذر هستند ولی نتایج آنها اثرات عمیقی دارند؛ لحظه ای فکر کنید در انتخابات 92 به جای روحانی مثلا جلیلی رای می آورد یا قالیباف، این انتخاب گرچه معلول یک جریان سیاسی زودگذر بود، لیکن علت یک اثر بلند مدت در کشور میشد. از این تحلیل های سیاسی که بگذریم؛ باید اعتراف کنم که به جز شخص احمدی نژاد دیگر افراد جریان سیاسی راست و اصول گرایان و حتی بسیجی ها متاسفانه اصلا توانایی جریان سازی ندارند. این افراد معمولا دیر تشخیص می دهند، یا دیر عمل میکنند...

اما این وسط برنامه طنز سیاسی دکتر سلام با مصاحبه های مردمی خودش و تاثیری که این مصاحبه ها قطعا بر افکار مردمی دارند می تواند یک جریان سازی فوق حرفه ای و به یاد ماندنی رو به نفع جریان سیاسی راست داشته باشه، تا هم معتدلیون رو سر جاشون بنشونه و هم اینکه به بازیگران و مدعیون سمت راست یک درس درست و حسابی بده...

درود بر سازندگان این مستند سیاسی-کمدی...درود و دوصد درود و هزار درود...خدا حفظشون کنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۴
علی

دفاعی از حضرت آیت الله...

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ

بنا نداشتم در این محفل قلم، قلمی را کپی کنم؛ لیک ایام انتخابات است و مظلومیت شورای مقتدر نگهبان و دبیر نیکوسرشتش؛ گوشه ای از قلم برادر عزیزم حسین قدیانی را بخوانید:

تابستان سال پیش بود که همراه جماعتی از دوستان رفتیم دیدن خار چشم ضد انقلاب، آیت‌الله جنتی. به کوری چشم دشمن، بیفزاید خداوند بر عمر ایشان، آنقدر طولانی که آرزوی رد شدن از فیلتر شورای نگهبان را به گور ببرند فتنه‌گران متوهم. به یک عبارت، در جمهوری اسلامی، هیچ مسؤولی اندازه ایشان فحش و ناسزا از دشمن و ایادی‌اش نشنیده و ناظر بر آن جمله معروف حضرت امام، دقیقا همین است ملاک درستی راه آیت‌الله. شک و شبهه در صحت راه جنتی دلاور، آن روز محلی از اعراب می‌داشت که BBC  و VOA و همین زنجیری‌های زنجیره‌ای مدح ایشان را می‌گفتند. برعکس ایشان، جناب عالیجناب است که سالیانی است دراز، هیچ فحش و ناسزایی از دشمن نشنیده! واقعا کی بود آخرین‌بار که دشمن انقلاب و ضد انقلاب، متلکی بار عالیجناب کرده باشند؟! اگر خمینی می‌گفت: «هر وقت دشمن از شما تعریف کرد در درستی راهتان شک کنید» حقا که باید گفت: «زنده باد آیت‌الله جنتی» و البته چیز دیگری عکس این و خطاب به دشمن‌دوستان هم باید گفت که خودتان زحمتش را بکشید! القصه! در آن روز گرم تابستانی، آیت‌الله را پیرمردی رئوف، مهربان و دوست‌داشتنی دیدم که هیچ در تکلف صندلی و میز نبود. پیرمرد را «چشم انقلاب» دیدم. امین و بصیر و آرام. اما در عین حال دشمن‌شکن و باز در عین حال امین و بصیر و آرام! آیت‌الله هرگز آنی نبود که دشمن تصویر کرده بود! موج می‌زد فروتنی و تواضع در رفتار و گفتار ایشان. جلسه که تمام شد، به دوستان گفتم: «انگار نه انگار ایشان خار چشم ضد انقلاب است، انگار نه انگار ایشان دبیر شورای نگهبان است که ملاکی جز مر قانون نمی‌شناسد». حتی خوب یادم هست یکی از بچه‌ها گفت: «چهره جمالی آیت‌الله غلبه محسوس دارد بر چهره جلالی‌ا‌ش». واقعا هم همین بود. فی‌الحال باورم هست اگر با خود این پیرمرد دوست‌داشتنی باشد، ذاتا هیچ علاقه‌ای به ردصلاحیت هیچ نامزدی ندارد، همچنان که هیچ معلمی فی حد ذاته دوست ندارد پای ورقه امتحان شاگرد خود بزند صفر! از قضا، معلم دوست دارد به همه دانش‌آموزان 20 بدهد و بعد، پز بدهد به این همه 20 لیکن معلمی مثل آیت‌الله جنتی وقتی می‌بیند شاگرد تنبل متوهم دروغگو در برگه امتحان خود، خودش ایضا خاندانش را از 40 میلیون رأی بزرگ‌تر نوشته و در مصاف 24 و 13 علامت کوچک‌تر و بزرگ‌تر را جابه‌جا زده، واقعا چه کار کند؟! لذا اگر در کارنامه بعضی‌ها «استناد رد صلاحیت» هست، حضرات نباید مدعی شوند که شورای نگهبان بر نام ما تیغ رد صلاحیت زده، بلکه باید حداقلی از وجدان را داشته باشند و ضمن تبعیت از قانون، اعتراف کنند «از ماست که بر ماست»! اگر دست بعضی‌ها بخصوص در مواجهه با منتقد خیرخواه «داس» است لیکن دست آیت‌الله جنتی هرگز «تیغ» نبوده و نیست. تیغ دست دروغ بزرگ تقلب است! و این رفتار و گفتار جماعت متوهم است که در بررسی صلاحیت‌ها، کارکرد تیغ را پیدا کرده! هیچ معلمی دوست ندارد به هیچ شاگردی نمره مردودی بدهد الا آنکه شاگرد با ارائه بدترین جواب‌ها به آسان‌ترین سوالات، سوالاتی از قبیل «24 بزرگ‌تر است یا 13» خودش به خودش نمره مردودی بدهد! عجیب وقیح و واقعا عرض می‌کنم بی‌شرم و حیا هستند این جراید زنجیره‌ای! تیغ بر چهره یک انتخابات باشکوه 40 میلیونی کشیدند و حالا همان تیغ، کار دست کارنامه همپالکی‌های‌شان داده، آن وقت در اوج وقاحت، بد و بیراهش را به آیت‌الله جنتی می‌گویند! پیرمرد مهربانی که هنگام خداحافظی، نهج‌البلاغه‌ای به هر کدام از ما داد و جداگانه، برای نهج‌البلاغه هر یک از دوستان، مختصری نوشت. آری! اگر جز این نیست که آیت‌الله جنتی دقیقا به خاطر دفاع‌شان از انقلاب خمینی دارند متحمل بدترین بد و بیراه ممکن از دشمن و ضد انقلاب می‌شوند، ننگ بر معرفت قلم، اگر این خار چشم ضد انقلاب را تنها رها کند. خمینی گفت: «اگر ولایت‌فقیه نباشد دیکتاتوری می‌شود» اما این هم هست که طبق قانون، مهم‌ترین بازوی ولی فقیه برای جلوگیری از دیکتاتوری، شورای نگهبان است. آن حرف که در سطور ابتدایی یادداشت
درز گرفتم، گمانم بلااشکال باشد اینجا به نوعی که قابل چاپ باشد بیاورم و بانگ برآورم: «مرگ بر دیکتاتور».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۰۰:۰۶
علی

تحریم ها...

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

میگن تحریم ها برداشته شده؛ خب ما خدا رو شکر میکنیم، لیکن مطمئنیم که به بهانه های دیگر به زودی برخواهند گشت...!

باز هم یک جناح خاص گول لبخندهای دیپلماتیک رو خورد...!

سعد آباد...

ژنو

وین...

.

.

.

.

.

و

جنگ....!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۳
علی

یک بحث التقاطی

يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ب.ظ

کل حوزه مدیریت حالا چه علم باشه و چه هنر به دنبال ارتقای بهره وری است. بهره وری هم از دو مولفه اثربخشی و کارایی تشکیل شده است. در مورد کارایی فعلا بحثی نداریم. میخواهم کمی التقاطی در مورد اثربخشی بحث کنم.

یک جمله ای در مباحث عرفانی اسلامی هست بدین مضمون که: لا موثر فی الوجود الاالله. یعنی اینکه در وجود چیزی جز خدا تاثیر ندارد. از نظرگاه فلسفه صدرایی و تشکیک وجود اگر به قضیه بنگریم و همچنین اگر اثربخشی را که به معنای نیل به هدف است و هدف هر موجودی را اگر افزایش بهره مندی از وجود و تشدید وجودی خویش تعریف کنیم کاملا به یک بحث التقاطی اما درست از نظر من دست یافته ایم.

کل شی هالک الا وجهه. یعنی هر چیز غیر خدایی از بین رفتنی است. البته قطعا به این معنی نیست که هر چیز غیرخدایی بعدها از بین میرود؛ بلکه از نظرگاه صحیح یعنی همین الان از بین رفته است. یعنی هر امر غیرخدایی هیچ تاثیری در افزایش بهره مندی موجودات از وجود یا به عبارت دیگر افزایش شدت وجودی آنها ندارد.

فعلا همین ما را بس است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۷
علی

نتونستم تیتر مناسب انتخاب کنم

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ب.ظ

یک پرس غذا به همراه یک دلستر، سالاد، سبزی و یک عدد موز. یک وعده ناهار دانشکده از مجموع اقلامی که عرض کردم تشکیل میشود. البته یک وعده اعیانی! معمولا یک پرس غذا به همراه یک نوع میوه و حالا یا دلستر، یا دوغ، سبزی، سالاد یا مثلا آش یا سوپ یک وعده ناهار دانشکده را تشکیل می دهند. البته بین دانشکده های مختلف دانشگاه ما، فقط دانشکده ما هست که اینقدر به دانشجو توجه میکند. غذای بقیه دانشگاه ها معمولا هم بی کیفیت تر است هم مخلفات ندارد. روز اعیانی آنها شاید، تازه شاید شبیه روزهای معمولی دانشکده ما بشود.

دلیل این تفاوت هم احتمالا به خاطر رشته رییس دانشکده هست. ایشان متخصص بازاریابی و تبلیغات و مسایل دیگر مرتبط با بازرگانی و تجارت هستند. از لحظه لحظه و از متر و سانتی متر دانشکده پول در می آورند. محوطه دانشکده هر روز یا میزبان نمایشگاهی است یا آنکه تبدیل میشود به محل تبلیغات و عضوگیری یکی از شرکت های تجاری داخلی یا خارجی. چهارشنبه تا جمعه هم که کلاس های دانشکده در قرق یکی از موسسات آموزشی است. خب همه اینها منبع درآمدی برای دانشکده هستند. نتیجه این امور تجاری البته به نفع دانشجویان دانشکده ما هم هست.

قطعا این پست رو برای مطالب بالا ننوشتم. 

داشتم فکر میکردم که اگر رییس دانشکده مدیریت دولتی خوانده بود چه اتفاقی می افتاد. شاید از بچه ها یه پولی دریافت میشد برای کمک به مخارج دولت. یا مثلا دو روز هفته غذایی سرو نمیشد برای همدردی با فقرا و مسکینان...!

این افکار در ذهنم غوطه ور بودند که ناگهان از ته دل خدا رو شکر کردم که ریاست دانشکده با یکی از اساتید بازرگانی است. با خودم میگفتم اگر روزی بنا باشد یکی از اساتید مدیریت دولتی مخصوصا اگر دکتر «پور...» پست ریاست را تحویل بگیرد شخصا کفن پوش به یک راهپیمایی اعتراضی، ولو یک نفره، دست خواهم زد!!

از شوخی که البته بگذریم، خودم را با یکی از دوستانم که دانشجوی دانشکده خودمان است مقایسه کردم که چند ماه پیش سر همین تفاوت فاحش ما با دیگر دانشجویان دست به اعتراضی هر چند در مقیاس کوچک زد؛ به مسءول تقسیم غذا اعتراض کرده بود.

احساس کردم چقدر از نظر شخصیتی در برابر این دوست، حقیر هستم.

او به طور واقعی در راستای عدالت قدمی هر چند ناچیز برداشته بود، و من حتی از تفکر به کم شدن شکاف طبقاتی(!) هم هراس داشتم.

یاد بعضی از خواص دوران حضرت علی(ع) افتادم. میگفتند با علی به دین میرسیم و آخرت اما با معاویه به دنیا و زر! چقدر شبیه افرادی شده بودم که همیشه لعنشان میکردم...!

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۷
علی

اواسط اردیبهشت ماه همین امسال (سال 94) بود که با دوستان داشتیم تو محوطه دانشکده قدم میزدیم. سرگرم بحث خودمان بودیم که یکی از اساتید مطرح و برتر دانشکده را در حال خوش و بش با چند تن دیگر از دانشجویان دیدیم. حلو رفتیم و با ایشان حول مسایل مختلفی صحبت کردیم. البته من زیاد وارد ماجرا نشده بودم و دوستان بیشتر غرق در مباحثه با ایشان بودند. صحبت هایشان که تقریبا تمام شد، جلو رفته و به ایشان گفتم آقای دکتر؛ این دانشکده بهترین دانشکده مدیریت کشور هست؛ باید مغز برنامه ریزی کشور هم همینجا باشه. ولی نیست! چرا؟ همینجا بود که بعد از کتاب خدا و سخنان 14 معصوم، حکیمانه ترین سخن عمرم را شنیدم. ایشان فرمودند که : «برو بابا».

cheekycheekyindecisionindecision

در یکی از سایت های علمی، زیر یکی از مطالب، کاربری نوشته بود که «چرا اینجا همه خارجی فکر میکنن؟». حالا کار ندارم که این کاربر درست میگفت یا نه، ولی جواب مدیر سایت برایم بسی حیرت آور بود. خلاصه جواب این عالم گرانقدر این بود که «ما چیزی به اسم تفکر ایرانی و خارجی نداریم». نمیدونم چرا این سخن را نوشته اند. شاید به دلیل لحن تند کاربر بوده است. ولی خب به این مدیر علمی باید عرض کنم که اتفاقا تفکر ایرانی و خارجی داریم. کمی پدیدار شناسی مطالعه کنید. کمی تفکرات پست مدرنیسم و مکتب تفسیری را مرور نمایید. متوجه منظورم خواهید شد.

البته نمیخواهم بگویم پست مدرن ها و تفسیریون همیشه حرف حق میزنند. ولی خب به نظر میرسد که ایشان مطالب این دو مکتب را از حفظ باشند و البته پیرو این مکاتب احتمالا...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۹:۰۰
علی

علت ها و معلول های سازمان

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ

هدف (البته هدف نه به معنای mission، بلکه به معنای goal و غیره)،استراتژی، فرهنگ و بقیه مسائلی که با سازمان پیوند خورده اند، و در علم مدیریت و نظریه های سازمان بررسی میشوند، همه و همه هم علت رفتار سازمان هستند و هم معلول رفتار سازمان. ولی هیچکدام علت واقعی وجودی سازمان نیستند. 

واقعا الان حوصله نوشتن در باره کیفیت علت و معلولی موارد فوق نسبت به سازمان را ندارم. ولی مهم آن است که در مورد چرایی ایجاد سازمان تفکر کنیم. شاید اگر به این سوال پاسخ مناسبی داده شود، بسیاری از مشکلات سازمان، جامعه و مردم حل بشود.

البته بگذارید اول بحث کنیم که سازمان چه زمانی ایجاد میشود. سازمان زمانی ایجاد میشود که «نیازهای جامعه» و «سود کارآفرین» بر هم منطبق بشوند. البته اگر به این نکته نیز توجه کنیم که منظور از سود کارآفرین، سود مادی و یا معنوی است. در این صورت و با این پاسخ «نیازهای جامعه» اصالت پیدا میکنند و سود کارآفرین (البته منظور سود مادی است) به کنار نهاده میشود.

خب به جواب رسیدیم. علت وجودی، علت فاعلی و علت غایی سازمان همه و همه خلاصه میشود در نیازهای جامعه.

به همین مقدار اکتفا میکنیم.

ان شاء الله کتابمان که در این زمینه چاپ شد مطالعه بفرمایید؛ آنجا این موارد را دقیق تر توضیح دادیم.

سازمان های امروزی خدای مردم شده اند...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۸
علی

اخلاق و تقوا - 2

شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ

در بحث رابطه بین اخلاق و تقوا مطالبی بیان شد که می توانید از اینجا مطالعه کنید.

سوالی که فی الحال به ذهنم خطور کرده، این است که نقش جامعه در نهادینه سازی تقوا در درون فرد چیست؟ به عبارت دیگر و اگر اخلاق را با تقوا مقایسه کنیم سوال این است، آیا جامعه همانگونه که در تعیین اخلاقیات یک فرد نقش دارد، در نهادینه سازی تقوا نیز موثر است؟

گفتیم تقوا مبتنی بر ایمان است. ولی اخلاق میتواند بر منافع مادی، فرهنگ، قراردادهای اجتماعی و قانون نیز ابتناء داشته باشد. جامعه با وضع قانون، خلق فرهنگ، تعیین قراردادهایی اجتماعی میتواند نحوه رفتار یک فرد با دیگران را تعیین کند. با گذر زمان این کیفیت رفتار تبدیل به عادات و خلق و خوی شخص میشود که با ملکه شدن آنها اخلاق فرد شکل میگیرد. اما تقوا چی؟ تقوا مبتنی بر ایمان است. آیا جامعه به طرقی که بیان شد، توانایی نهادینه سازی تقوا را دارد؟ یعنی اگر یک فرد برای نیل به منافع فردی اخلاق را رعایت میکند، میشود این را به تقوا هم تعمیم داد؟

جواب منفی است احتمالا. ولی قطعا جامعه بر روی تقوای فرد بی اثر هم نیست.

جامعه تقوا را چگونه در فرد نهادینه می کند؟ آیا فقط به مباحث اعتقادی قناعت می کند؟ سیستم آموزشی؟ چگونه؟

شاید پاسخ به این سوال به صورت علمی و مستند خیلی دشوار نباشد، ولی جوابش پتانسیل تغییر مقدرات کشور را دارد.

نظر شما چیست؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۰
علی