فضای مجازی منافع بسیاری دارد. بسیار شده که رفتار زشت فردی به سرعت در گروهها و کانالهای تلگرامی دست به دست شده و به مثابه سدی در برابر تکرار آن رفتار عمل کرده است. بسیارشده که حق مظلومی از ظالمی به واسطه همین دست به دست شدنها گرفته شده است. فضای مجازی باعث شد که مردم به صورت آنلاین در هر کجا که هستند از اخبار مملکت آگاه شده و در غفلت و بی خبری به سر نبرند.
اینها همه خوب است. اما فضای مجازی باعث تخلیه روانی جامعه میشود. جلوی انقلاب رفتاری را میگیرد. فضای مجازی باعث تحکیم ساختارهای قدرت میشود. فضای مجازی باعث میشود تا افراد به جای اعتراض در کف خیابان، به اعتراض مجازی روی بیاورند. فضای مجازی جماعت را از هم تفکیک کرده، سطح اعتراض را به فرد تقلیل میدهد و البته میزان نارضایتی در فرد را افزایش میدهد. اما چون اجازه تشکیل اجتماع را نمیدهد، از شکل گیری یک جریان اعتراضی واقعی جلوگیری میکند. در روز حادثه پلاسکو من معترض بودم اما نمی دانم به کجا؛ به شهرداری؟ شاید؛ به دولت؟ شاید؛ به کلیت سیستم حکومتی؟ شاید؛ به مردم؟ شاید؛ به آتش نشانی؟ شاید؛ واقعا نمی دانم به کجا باید معترض میبودم. اما اعتراض داشتم. مطمئن هستم که شما هم چنین حسی را داشتید. بسیاری از مردم چنین حسی را داشتند. عمق اعتراض در هر کدام از ما بسیار بالا بود. اما این اعتراض هیچگاه مجال بروز نخواهد یافت. می دانید چرا؟ چون جماعت نیستیم.
فراتر از پلاسکو نگاه کنیم. سال 95 مملو از شوکهای مختلفی بود که این سال را منحصر به فرد کردند. از قضیه فیشهای نجومی بگیریم، افزایش قیمت دلار به سطح 4 هزار تومن، املاک نجومی، دروغهای مسئولین که پشت سر هم ذهن ملت را آشفته می کرد، قضیه صندوق فرهنگیان و اختلاس 8 هزار میلیارد تومنی، قضایای دائر مدار حسین فریدون برادر رئیس جمهور و ... . شاید بعد از انقلاب هیچ سال دیگری مثل امسال آبستن قضایای مختلفی که هر کدام میتوانستند منجر به یک آشوب خیابانی بشوند نبوده است. مردم ما امسال در معرض انواع و اقسام شوکهای مختلف بودند. فساد مرفهین بی درد در کنار گورخوابی مستضعفین، خود عامل مهمی بود که می توانست پایههای سیاسی یک حکومت را به لرزه درآورد. اما چه اتفاقی افتاد؟ هیچ! چرا؟
برای این سوال دلایل بسیار زیادی را میتوان برشمرد. اما یکی از دلایل از نظر نگارنده تخلیه بار هیجانی افراد در فضای مجازی است. اجتماعات و رفتارهای منجر به انقلاب و یا حداقل اعتراضات به فساد دستگاه حاکم، به هر میزان که عقلانی باشد، قطعا نیازمند درجه ای از احساسات، بار روانی و هیجانات منفی است. اگر این بخش دوم نباشد، هر میزان که درجه عقلانیت اعتراض هم فزونی یابد، نتیجه ای جز سکوت نخواهیم داشت. در واقع رابطه این دو متغیر در این فرمول رابطه ضربی است که اگر یکی از متغیرها صفر شود، بدون توجه به میزان متغیرهای دیگر، نتیجه قطعا صفر خواهد بود. فضای مجازی بسیار به این قضیه کمک می کند که بار روانی افراد با «فروارد» کردن مطالب از این گروه به آن گروه، تخلیه شود. افرادی هم که از نظر احساسی تخلیه شده باشند، انگیزه ای برای اعتراض نخواهند داشت و در نتیجه سیکل اشتباهات گذشته باز تکرار خواهد شد.
متخصصین امر معتقدند که اعتراضات سالهای 74 و 75 مردم ایران که در کف خیابان پی گرفته شدند، منجر به تغییرات اساسی در پارادایم ذهنی دولت وقت در عرصه اقتصاد شده بودند. اما اجل به دولت مهلت نداد و اتمام فرصت 8 ساله دولت سازندگی نگذاشت تا اصلاحات مد نظر خود را پی بگیرد. شاید اگر آن روز هم فضای مجازی وجود داشت، هیچگاه مردم وارد صحنه نمی شدند و اعتراض واقعی به سیاست های غلط اقتصادی دولت صورت نمیگرفت و هیچگاه صدای مردم به صورت واقعی به مسئولین نمیرسید. هر چند وضع اقتصاد ما همیشه بحرانی است، اما مطمئنا اگر آن اعتراضات «کف خیابان» نبود وضع امروز، از این هم بحرانیتر بود.
اما فضای مجازی به صورت جدی مردم را به مبل منازلشان چسبانده است و با «کنش فرواردی» بار روانی اعتراضی آنها را به سمت صفر میل می دهد و اینگونه است که یک نظام سیاسی با این همه شوک فسادی در یک سال، همچنان سر پا مانده است... .