نقدی بر نقد اقتصاد مقاومتی
در شمارههای قبل نشریه متنی نگاشتم (اینجا بخوانید) با عنوان «نقدی بر اقتصاد مقاومتی»؛ و در این نوبت میخواهم همان نقد را نقد کنم. البته در همان متن هم وعده نگارش این یادداشت را داده بودم. در واقع شاید خواستم پیشدستی کنم. ابتدا از نگاه مخالفین، نقدی بر تئوری اقتصاد مقاومتی وارد کنم، و سپس از نگاه حامیان این تئوری، آن نقد را حلاجی نمایم.
در متن قبلی محور نقد روی دو گزاره اصلی میچرخید:
1- اقتصاد مقاومتی قرار است درونزا و برونگرا باشد؛
2- اقتصاد مقاومتی مبتنی بر نظام اقتصادی اسلام است.
بر اساس این دو گزاره اینگونه تحلیل کردیم که: «درونزایی و برونگرایی در اقتصاد مقاومتی ناظر بر مفهومی به نام دولت است. دولت هم محدود به مرزهای جغرافیایی است. اما اسلام یک دین است؛ و دین هیچگاه به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود». و نتیجه گرفتیم که اقتصاد مقاومتی، اگر بر نظام اقتصادی اسلامی مبتنی باشد از یک تناقض درونی رنج میبرد. و اجرا نشدن اقتصاد مقاومتی در دو دولت با دو دیدگاه متفاوت هم از همینروست.
اما در این یادداشت بر آن هستم که تحلیل بالا را نقد کنم. اجازه بدهید کمی به واقعیت آنچه که در جهان رخ میدهد نگاهی بیاندازیم. جمهوری اسلامی ایران یک حکومت است با مرزهای معین؛ در جهان دولتهای دیگری وجود دارند با مرزهای معین؛ و طبق قوانین بینالملل به جز در شرایط خاص، این دولتها حق دخالت در امور داخلی یکدیگر را ندارند. از آن سو اسلام هم دینی است که باید آن را اقامه کرد. خب پس ما از طرفی باید به اسلام پایبند بوده و برای اقامه آن تلاش کنیم، و از سوی دیگر باید محدودیتهای خودمان را بشناسیم. ضمن اینکه دولتهای دیگری هستند که با ما دشمنی دارند و سعیشان نابودی ما از هر طریق ممکن است؛ حال این راه میتواند نظامی، امنیتی – اطلاعاتی، فرهنگی و یا اقتصادی باشد. خلاصه آنکه ما مسلمانیم، محدودیتهایی داریم و نیز دشمنانی در کمین ما هستند. بنا به این دلایل، ما باید نظام اقتصادی خاصی داشته باشیم که در برابر ضربات اقتصادی خارجی از ما محافظت کند. بلی، اگر ما دشمن نداشتیم، محدود به مرزهای جغرافیایی نبودیم؛ یعنی مثلا یک کشور نبودیم، بلکه یه گروه ایمانیِ فرامرزی بودیم، نقدهای متن قبلی بر اقتصاد مقاومتی وارد بود. ولی الان این نقدها مورد قبول نیست.
ضمن اینکه «برونگرایی» مورد اشاره در اقتصاد مقاومتی فقط معطوف به استفاده اقتصادی از خارج نیست. بلکه برونگرایی میتواند به هر نوع اقدامی که موجب تقویت اقتصادی ما در بلند مدت شود اشاره داشته باشد. مثلا تاسیس گروههای سیاسی، اقتصادی یا فرهنگیِ همفکر در کشورهای دیگر که به روشهای مختلف و از طرق گوناگون مانع حرکات اقتصادی دشمن علیه ما شوند. مثلا حزبالله لبنان فقط یک کارکرد امنیتی یا نظامی ندارد. اقدامات چنین گروههایی دشمن را به کنج رینگ برده و مانع از فزونی تحرکات اقتصادی آن علیه ما شود. یا مثلا امروزه که به لطف خدا، کشورهای عراق و سوریه تا حد زیادی از خطر سقوط در امان ماندهاند، و دولتهای آنها خود را مدیون حکومت جمهوری اسلامی میدانند، ایران میتواند در آن کشورها امتیازات اقتصادی زیادی به دست آورد. بالاخره احتمالا شرایط برای نفوذ اقتصادی ما در آن مناطق بیشتر است و بازرگانان ما نسبت به بازرگانان کشورهای دیگر دست بالاتری دارند. و فقط باید همت کنند و با تولید محصولات مرغوب، هم برای آنها رونق اقتصادی فراهم آورند، و هم با افزایش کشورها مشترکالمنافع با ایران در حوزه اقتصادی، شرایط را برای حملات اقتصادی دشمنان سختتر کنند.
پس اگر ما در بُعد برونگرایی درست حرکت کنیم، خودبهخود شرایط برای مانور در بُعد درونگرایی هم مهیا خواهد شد. یعنی با افزایش عمق استراتژیک ما در کشورهای دیگر، به تفسیری حیطه «درونگرایی» هم وسیع خواهد شد و افراد و جغرافیاهای بیشتری داخل دایره درونگرایی قرار خواهند گرفت. راحتتر بگویم؛ امروزه بسیاری از محصولاتِ تولیدیِ کشورهای غربی، در واقع در شرق دنیا تولید میشود، مثلا در سنگاپور، مالزی، هنگکنگ، تایلند و.. . چرا که رسما این کشورها در حوزه «غرب سیاسی» معنا میشوند و وقتی از حوزه تمدنی غرب سخن میگوییم بسیاری از کشورهای شرقی را نیز شامل میشود. چرا که عمق استراتژیک غرب، تا شرق عالم گسترش یافته است. چرا ما نتوانیم این عمق استراتژیک را برای خود به وجود بیاوریم؟ مثلا چرا محصولات درجه یک ایرانی، با فناوری ایرانی و زیر نظر مهندس ایرانی، مثلا در امارات، عراق، سوریه، یمن، مصر، یا حتی ونزوئلا تولید نشوند؟ اگر اینگونه شود، عملا وسعت «درونگرایی» ما افزایش پیدا کرده است.
البته با این تذکر که ما قرار نیست سلطه امپریالیسمی ایجاد کنیم...
ما را سَری و سِرّی دگر باید...
از سری یادداشت های من برای نشریه چشمه