ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتدال» ثبت شده است

رسوایی ابدی

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۸ ب.ظ

قبل از انتخابات به دوستان میگفتم یکی از تفاوت های روحانی و احمدی نژاد این هست که اشتباهات احمدی نژاد در میان مدت و بلند مدت کاملا قابل رفع و رجوع هست. اما اشتباهات و در واقع افتضاحات روحانی خیر؛ تا ابد داغ این افتضاحات روی پیشانی ایران و ایرانی باقی خواهد ماند.

احمدی نژاد، با سد گتوند چیزی در حدود 1 میلیون نخل خرما را نابود کرد. خب با اصلاح خاک، تا کمتر از 30 سال دیگر همه این نخلها را میتوان بازگرداند.

احمدی نژاد طرح هدفمندی را بد اجرا کرد، اما در عرض کمتر از 10 سال میتوان این طرح را به مسیر صحیح خود بازگرداند.

احمدی نژاد با گسترش بی رویه دانشگاه، نسلی از مدعیان مدرک به دستِ بی سواد را روی دوش کشور گذاشت. 50 سال دیگر همه این افراد از دنیا میروند!!

احمدی نژاد در بحث مدیریت آب اشتباهات مهلکی داشت، اما اگر همین امروز رویه درست را پیش بگیریم، تا 30 سال دیگر مشکل آب حل خواهد شد.

احمدی نژاد سیستم بانکی را بی برنامه وسعت بخشید و نظام آن را نابود کرد. این مورد هم تا 50 سال دیگر قابل حل است.

اما روحانی چطور؟ امروز خبر باج خواهی 15 میلیون دلاری یک عدد پروفسور تانزانیایی از روحانی، به خاطر سرقت علمی او منتشر شد. این ننگ تا ابد روی پیشانی مردم و تمدن ما حک خواهد شد. تا ایران و ایرانی هست، و تا زمانی که تاریخ ایران مهم باشد، قطعا این ننگ پاک شدنی نخواهد بود. عمر این ننگ به اندازه عمر ایران عزیز است.

روحانی به بدترین شکل ممکن PMD را بست. در موضوع مذکور، از ما رفع اتهام نشد، ما مجرم شناخته شدیم و دولتی از ایران هم حکم مجرمیت ایران را امضا کرد. تا ابد مردم دنیا ما را به عنوان کشوری که مخفیانه به دنبال سلاح اتمی بوده است خواهند شناخت.

همین دیروز بود که عجوزه پیر، مریم رجوی ابریشمچی عضدانلو که نام هزار مرد را روی خود دارد، در اجلاس پاریس گزارش کثافت کاری های سازمان منافقین در سالهای 88 و 96 را ارائه کرد. تا ایران زنده است، این ننگ بر پیشانی مردم ما داغ خواهد بود که قاتل 17000 ایرانی، آن هم در وسط خیابانهای شهر، سلاخی کننده مردم ایران، از نامزدی حمایت کرد و آن نامزد از آنها اعلام برائت نکرد. و متاسفانه مردم ما در سال 96 به آن فرد رای دادند. این ننگ هم تا ایران زنده است، بر پیشانی من و تو حک خواهد شد.

ننگ ایران و ایرانی...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۸
علی

تحریم، روحانی، اعتدال، برجام

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۲ ق.ظ

جدی؛

فقط یک لحظه فکر کنید رئیسی رئیس جمهور شده بود و تحریم S722 وضع میشد، اونوقت اصلاحاتیون و اعتدالیون (البته هم بزرگانشون رو میگم هم عمله توئیتر و شبکه های اجتماعی) چه حجمی از فحش و تحلیلات تخیلی ردیف میکردند؟

حالا که روحانی رای آورده، سوت زنان از کنار ماجرا دارن میگذرن.

عمق بی حیایی و نانجیبی این قوم رو فقط به همین شکل میشه درک کرد.

به دوستان میگفتم به روحانی رای ندید ولی دعا کنید روحانی رای بیاره، چون اگر رای نیاره چهار سال دیگه مثل یک منجی برمیگرده. الان خودش باید پاسخگوی ننگ نامه برجام باشه.

چقدر مولای عشق گفت به آمریکا دلخوش نکنید، معتدلین اما کم شعورتر از آن بودند که بشنوند و بفهمند. صم بکم عمی فهم لایعقلون

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۲
علی

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

چون به جلوت (و نه خلوت) می روند آن کار دیگر می کنند

در ایران زیبای رو به نابودی ما، هر کسی آن کاری را انجام نمی دهد که مدعی آن است. امثال من که ادعای مذهبی بودن، روزانه خدا را هزاران مرتبه شکر می کنیم که دیگران از درونمان خبر ندارند؛ او واقعا ستار العیوب است. نه برای دین هزینه ای میدهیم، نه از گناهی میگذریم، نه موجبات پیشرفت دین را فراهم میکنیم و نه آنقدر جذابیم که دیگران عاشق دین شوند. البته که این مورد آخری پیشکش؛ همان که دیگران را از دین دلسرد نکنیم، دین را بس است. گفت ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان.

دیگرانی هستند که مدعی عدالتند، اما خوب که بنگری میبینی اصلا و ابدا رفتار عادلانه ای ندارن. عده ای مدعی مطالعه و پژوهش و تحقیق اند و خوب که دقیق شوی میبینی سوادشان بیش از ارزنی نیست. عده ای مدعی عقلانیتند، لیکن در برابر آنها دیوانگان عاقلند! عده دیگری نیز مدعی آزادی هستند. اما میبینی دیکتاتوران این کشورند. از آنها دیکتاتور وجود ندارد. عده ای ادعای اصولگرایی دارند، خوب که نگاه کنی متوجه میشوی اصول انقلاب و خط امام را به درهمی بفروشند. عده دیگری مدعی اصلاحاتند، اما «ألا إنهم هم المفسدون و لکن لایشعرون-بقره/12». بعضی مدعی اعتدالند، اما اعتدال میانگین مشی دیروز و رفتار امروزشان است. روزی افراطی و دیگر روز خدایگان تفریط.

کلا در این کشور هر کسی آن چیزی است که مدعی آن نیست. یا به عبارت اصح و ادق، آن چیزی نیست که مدعی آن است.

ما سعی کنیم آنی باشیم که مدعی آنیم...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۱
علی

فهم اشتباه از تجربه ریگان

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۴۵ ب.ظ

طرفداران دولت یازدهم معتقدند که مسیر دولت برای مبارزه با رکود تورمی، مسیری علمی و مبتنی بر تجارب گذشته است. آنها شرایط ایران امروز را با آمریکای دهه 80 میلادی مقایسه کرده و ادعا دارند که دولت یازدهم همان مسیر را طی می کند. اما آیا این ادعا مقارن حقیقت است؟ قطعا و یقینا خیر! پاسخ کاملا منفی است.

آمریکا در دوران ریگان با رکود تورمی عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکرد. تا قبل از آن و بر اساس آموزه های کینزین ها، اعتقاد اندیشمندان اقتصاد بر این بود که هیچگاه دو پدیده رکود و تورم به طور همزمان در یک اقتصاد رخ نخواهند داد. اما تجربه آمریکای دهه 80 مبانی این اندیشه را به طور کامل ویران کرد. جهان با تجربه رکود تورمی در یک اقتصاد روبرو شده بود. هیچ نسخه از قبل آماده شده ای نیز برای درمان این بیماری وجود نداشت. اقتصادیون آمریکا دست به کار شدند. آنها روشی را برای درمان وضع وخیم آمریکا تجویز کردند که با درصد موفقیت بالایی روبرو شد.

بزرگان ترجمه اقتصادی در ایران فکر می کنند که دولت آمریکا ابتدا با تورم مبارزه کرد تا وضعیت رکود تورمی به وضعیت رکودی تبدیل شود و سپس از حالت رکود به رونق اقتصادی دست پیدا کرد. این برداشت از تجربه آمریکا هر چند با معیارها و شاخصهای اقتصادی منطبق است اما در سطح خط مشی گذاری هیچگونه انطباقی با وضعیت آمریکای دهه 80 ندارد.

همین بزرگان ترجمه که از قضا مشاوران و مسئولین دولت یازدهم هم هستند با همان فرضی که گفته شد، وضعیت فعلی کشور را به وجود آورده اند. اما مشکل این تفکر کجاست؟

واقعیت آن است که برخلاف تفکر بزرگان ترجمه ما، آمریکای ریگان ابتدا به جنگ غول تورم نرفت. بلکه از همان ابتدا با هر دو غول تورم و رکود به طور همزمان جنگی خونین (!) را آغاز نمود. اما اقدامات دولت وقت آمریکا برای مبارزه با غول تورم زودتر عیان شد و اثر آنها بر شاخصهای اقتصادی با سرعت بیشتری نسبت به اقدامات مقابله ای با رکود، هویدا شدند. مهمترین عمل دولت ریگان کاهش بودجه دولتی به میزان قابل ملاحظه و چشمگیری بود. آنها بودجه را کاهش دادند، برخلاف دولت ایران که بودجه خود را در عرض 4 سال، 140 درصد رشد داد. دولت ریگان در عین کاهش کلیت بودجه، بخش عمرانی آن را تا حدی که چرخ صنعت را به گردش دربیاورد افزایش داد. اما در ایران، دولت یازدهم به طور متوسط، کمتر از 20 درصد بودجه عمرانی را محقق کرده است. در واقع ما اینجا 140 درصد در بخش جاری بودجه افزایش داده ایم.

منظم تر بگویم: دولت ریگان هزینه های جاری دولت را کاهش داد تا از طریق آن با تورم ملی مقابله کند. اما در عین حال، بودجه عمرانی را افزایش داد تا صنعت شکوفا شده و دوران رکودی تمام شود. از آنجایی که بخش قابل ملاحظه ای از درآمد دولت آمریکا از طریق مالیات کسب میشود، با کاهش بودجه دولتی، نیاز دولت به مالیات بخش صنعتی هم کاهش پیدا کرد که همین امر نیز به نوبه خود منجر به بهبود شرایط رکودی شد. البته شاید این سوال برای خواننده اقتصادی پیش بیاید که اگر مالیات را کاهش دهیم، اثر انبساطی در حجم پول داشته و اثر کاهش بودجه جاری را خنثی می کند. حرف درستی است، اما نه برای شرایط رکودی. در شرایط رکود که وضع بنگاه های اقتصادی خوب نیست، کاهش مالیات ها اثر زیادی برای افزایش تورم نخواهد داشت.

اما در ایران وضع کاملا برعکس است. دولت بودجه عمرانی را پرداخت نمیکند. بودجه جاری را به شدت افزایش می دهد و مالیاتها را تا حد زیادی افزایش داده است. دقیقا بر عکس اقدامات دولت ریگان. اما سوال، پس چرا تورم کاهش پیدا کرده است؟ پاسخ را در نرخ بهره بانکها جستجو کنید.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۴۵
علی

کسب محبوبیت خوار کننده!

شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ب.ظ

اگر به تاریخ انقلابمان نگاه کنیم، از همان سال 42 رد پای حسن روحانی وجود دارد. اولین کسی هم که به امام خمینی (ره) لقب امام داد، همین حاج حسن روحانی خودمان بود. اما قبل از انقلاب که تقریبا اثری از آقای خاتمی نمیبینیم. در واقع ایشان به معنای واقعی کلمه یک انقلابی نیستند و برای انقلاب هیچ هزینه ای پرداخت نکرده اند

در تاریخ جمهوری اسلامی هم که نگاه کنیم به جز یک دوره هشت ساله که آقای خاتمی رییس جمهور بوده است، همیشه حسن روحانی جایگاه بالاتر، مهمتر و موثرتری داشته است.

اما اینکه امروز حسن روحانی از نام محمد خاتمی برای کسب محبوبیت استفاده می کند هم برای خودش و هم برای نظام اصلا معنای خوبی ندارد.

برای خودش که معلوم است. او یک پیرو مکتب نیاوران و کارگزاران است. این قشر به شدت آدمهای مغروری بوده اند. آنها خود را برتر از دیگران میدانند. مطمئنا بیشترین کسی که از بردن نام خاتمی برای کسب محبوبیت رنج میبرد خود حسن روحانی است.

اما برای نظام از دو جهت ایراد دارد. اول آنکه رئیس جمهور همین نظام به میزانی در کسب محبوبیت ناموفق است که مجبور است به دیگران پناه ببرد. دوم آنکه این سرپناه یکی از سران فتنه 88 است که نظام او را طرد کرده!

وا حسرتا...!

یک بازی دو سر باخت برای نظام...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۲۴
علی

در باب برجام-2

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۵۵ ب.ظ

با عزیزانی از حامیان دولت یازدهم مشغول بحث حول برجام و سیاست های دولت یازدهم بودیم. تحلیلهایم را بدون هیچ تغییری در ادامه به اشتراک می گذارم

با سلام و عرض احترام خدمت شما. جدا خوشحال شدم که حداقل یکی از طرفداران برجام، سعی میکند با زبان آمار و علوم دقیقه با بنده بحث کند. دوستان دیگر معمولا اوائل که تهمت احمدی‌نژادی بودن به بنده می‌زنند. و در آخر بحث هم، زمانی که سخن دیگری ندارند با بیان اینکه ما متخصص حقوق بین‌الملل نیستیم و باید سیستمی نگاه کنیم و از این حرف‌هایی که در اوائل کار هیچ سخنی از آنها در میان نبود، سعی بر آن دارند که خود را محق جلوه دهند. در واقع سعی می‌کنند در برابر فهمیدن مقاومت کنند و من این مقاومت را درک نمی‌کنم.

اما اجازه می‌خواهم که بحث را با توجه به آخرین کلیپی که شما ارسال فرمودید شروع کنم. مقایسه ایران زمان احمدی‌نژاد و ونزوئلا! خب این اصلا مقایسه درستی نیست که اتفاقا ما می‌بینیم که در هفته‌نامه تجارت فردا و روزنامه دنیای اقتصاد بسیار روی این موضوع تاکید می‌شود. سوال را باید درست مطرح کرد تا به پاسخی صحیح دست یابیم. سوال درست به زعم این است: «تجربه ونزوئلا چه بود که ناگهان از عرش به فرش کشیده شد؟». نمی‌دانم از دوستان حاضر کسی در این مورد آگاهی دارد یا خیر. توضیح خواهم داد. ونزوئلا کشوری است که از اواسط دهه 90 میلادی یعنی سال‌های 93-94 تا سال 2008 میلادی، بدون هیچ وقفه‌ای و هر سال، رشد اقتصادی بالای 7 درصد را تجربه می‌کرد. یعنی در بازه‌ای 14-15 ساله این کشور کف رشد اقتصادی 7 درصد را داشته است. البته این 7 درصد، کف رشد اقتصادی ونزوئلاست. اگر اشتباه نکنم، رشد 9.1 درصدی را نیز به دست آورده بودند. اگر میانگین رشد سالیانه این 15 سال را محاسبه کنیم احتمالا رقمی حول 8 خواهد بود. یعنی 15 سال تجربه رشد 8 درصد! بسیار عالی است. این رشد با این دوام، رویای هر اقتصادی است. اما سوال صحیح دوم این است: «ریشه‌های این رشد را چگونه باید تحلیل کرد؟». دقیقا اینجاست که به طور کاملا آگاهانه از دید منتقدین دولت‌های نهم و دهم مخفی می‌شود. علت این رشد عالی و با دوام چیزی نبود جز فروختن نفت. ونزوئلا با افزایش فروش نفت، و ایجاد یک اقتصاد کاملا متکی به نفت، و سپس افزایش بودجه جاری دولتی و افزایش واردات محصولات مصرفی تبدیل شد به یک اقتصاد کاملا غیر مقاوم و ضربه پذیر. به طوری که در سال 2008 و به دلیل بحران مالی آن سال و نیز تحریم‌های نفتی از سوی قدرت‌های جهانی، ونزوئلا که یک اقتصاد کاملا دولتی و وابسته داشت، نتوانست نفت بفروشد و محصولات مصرفی را خریداری نماید. ضمن آنکه بخش اعظمی از مردم ونزوئلا و در سایه رشد بوروکراسی دولتی، به استخدام دولت درآمده بودند و بر سر سفره نفت نشسته بودند. با بسته شدن این سفره و عدم ورود ارز و کالای مصرفی به این کشور، ونزوئلا دچار یک بحران شدید اقتصادی شد که تورم آن کشور تا 800 درصد افزایش پیدا کرد و هنوز این کشور نتوانسته است برای حل این بحران چاره‌جویی لازم را انجام دهد. به طور خلاصه، ونزوئلا در حدود 15 سال نفت فروخت، رشد اقتصادی 8 درصد را تجربه کرد، ولی با بسته شدن شاهرگ نفتی، اقتصاد این کشور در کمتر از 6 ماه به ورطه نابودی کشیده شد.

مقدمه دومی که می‌خواهم عرض کنم، شرح خلاصه‌ای از وضعیت سیستم بانکی کشور است. امروزه بانک‌های ایرانی دچار بیماری «بازی پونزی» شده‌اند. اما بازی پونزی جیست؟ توضیح خواهم داد. در یک چشم‌انداز عام سیستم بانکی به این صورت کار می‌کند: بانک پس‌اندازهای بخشی از مردم را که توان سرمایه‌گذاری منفرد ندارند جذب می‌کند و در قبال آن در دوره‌های ماهیانه و سالیانه، سودی از قبل تعیین شده را به آنها می‌پردازد. اما بانک این سود را از کجا به دست می‌آورد؟ بانک سپرده‌های مردم را به صورت تسهیلات به سرمایه‌گذاران، بنگاه‌های اقتصادی و افراد متخصص در مسائل اقتصادی وام می‌دهد و بخشی از سود فعالیت اقتصادی آنها را دریافت می‌کند. بانک بخشی از این سود را برای ادامه فعالیت خود صرف می‌کند و بخشی از آن را به سپرده‌گذاران می‌دهد. اما اگر به هر دلیلی سرمایه‌گذاران، بنگاه‌های اقتصادی و فعالین عرصه اقتصادی نتوانند سود تسهیلات دریافتی از بانک را پرداخت کنند، بانک هم طبعا نخواهد توانست که سود معهود را به سپرده‌گذاران بپردازد. در این شرایط، دولت‌ها و بانک مرکزی با سیاست‌های مختلف مالی و پولی سعی می‌کنند تا هم به بانک کمک کنند که ورشکست نشود و هم تمهیداتی را فراهم کنند تا فعالین اقتصادی و بنگاه‌های تولیدی بتوانند در اسرع وقت سود تسهیلات دریافتی را به بانک بپردازند. اما اگر سیاست‌های دولت با شکست مواجه شود و در واقع رکود اقتصادی تداوم پیدا کند، بانک‌ها برای جلوگیری از ورشکستگی، دست به یک بازی خطرناک می‌زنند که به بازی پونزی معروف شده است. به این صورت که فرض کنیم سود معهود میان بانک و سپرده‌گذاران اولیه، به طور مثال 15 درصد بوده است. یعنی بانک در قبال سپرده‌گذاری انجام شده، باید 15 درصد سود به سپرده‌گذار پرداخت کند. اما چون جیب بانک خالی است، مسئولین بانکی تصمیم می‌گیرند تا سود سپرده‌گذاران اولیه را از محل جذب «سپرده‌های جدید» تامین کنند. یعنی به صورت عمومی اعلان می‌دارند که به سپرده‌های جدید از فلان تاریخ، سود بانکی مثلا 18 درصد تعلق خواهد گرفت. خب چون اقتصاد هم در رکود قرار دارد و کار تولیدی سود کمتری نسب به سود پیشنهادی بانک دارد و نیز سود بانک ریسک کمتری را به آنها تحمیل می‌کند، مردم و سرمایه‌گذاران اقتصادی تصمیم می‌گیرند تا سرمایه خودشان را به شکل سپرده در بانک بگذارند. نتیجه چه می‌شود؟ بانک در این مرحله توان پرداخت سود سپرده‌گذاران اولیه را دارد، اما چون با این حرکت خود رکود را در اقتصاد عمیق‌تر کرده، باز هم آنهایی که تسهیلات گرفته‌اند نخواهند توانست بهره بانک را بپردازند. پس بانک منابعی برای پرداخت سود سپرده‌گذاران ثانویه ندارد. در این حالت، بانک باز هم به بازی خطرناک خود ادامه خواهد داد. یعنی در یک اعلان عمومی و پیشنهاد سود مثلا 20 درصد، اقدام به جذب سپرده از طریق سپرده‌گذاران ثالث خواهد کرد. و این بازی همچنان ادامه خواهد داشت. بانک توان پرداخت سود سپرده‌گذار را ندارد، برای تامین منابع لازم اقدام به جذب سپرده‌ می‌کند. اما توان پرداخت این سپرده جدید را نخواهد داشت. برای تامین منابع، باز هم سپرده‌های جدیدی را جذب خواهد کرد. بر همین اساس است که گرچه سود دستوری بانک‌ها برای سپرده‌های جذب شده چیزی در حدود 15 درصد است اما در واقعیت حوادث به شکل دیگری رقم می‌خورد که نتیجه آن را می‌توانیم در قضیه کاسپین مشاهده کنیم. کاسپین راهی را که شرح دادم طی کرد و رقم سود پرداختی به سپرده‌ها را به 33 درصد رسانده بود. بخش زیادی از موسسات مالی که توسط بانک مرکزی تایید نشده‌اند یا تایید شده‌اند اما مورد نظارت اولیه قرار نمی‌گیرند رقم سود پرداختی بابت سپرده‌هایشان به 33 درصد رسیده است. بانک‌های بزرگ و موسسات مالی مجاز نیز امروز سود سپرده‌ای معادل 24 درصد و گاهی حتی 25 درصد پرداخت می‌کنند. طبق تحلیل‌های اقتصادسنجی، جامعه ایرانی دیگر توان سپرده‌گذاری در بانک‌ها را نخواهد داشت. به همین دلیل هم پیش‌بینی‌های اقتصادسنجی، شرایط اقتصادی سختی را برای نیمه دوم 96 یا احتمالا نیمه اول 97 پیش‌بینی می‌کنند.

طبق آمارهای ارائه‌ شده از سوی مرکز آمار، ما در سال 95 به رقم بیکاری 12.4 درصد رسیده‌ایم که حداقل پس از دوران جنگ یک رقم استثنایی است. یعنی در بدترین شرایط رکودی قرار داریم که البته این رکود اسفناک ریشه در سیاست‌گذاری‌های اشتباه دولت دهم دارد. ولی سیاست‌های دولت یازدهم هم در ایجاد بحرانی که به زودی با آن مواجه هستیم، بسیار موثر بوده است. در واقع دولت یازدهم اگر بیشتر از دولت دهم مقصر نباشد، کمتر هم تقصیر ندارد. مهم‌ترین تقصیر دولت یازدهم این است که تمام برنامه اقتصادی خود را بر محوریت برجام پی‌ریزی کرد ولی خب چون برجام در مسائل اقتصادی با شکست مواجه شد و به قول جناب سیف، رئیس محترم بانک مرکزی دستاوردهای ایران از برجام «تقریبا هیچ» بوده است، دولت نیز نتوانست از فرصت 4 ساله خود استفاده کند و شرایط را بدتر کرد.

در مورد رشد اقتصاد یازده درصد فرمودید. مطمئن هستم که خود شما هم این میزان رشد را قطعا شوخی می‌دانید. چرا که طبق آمارهای بانک جهانی، پس از برجام، هم سرمایه‌گذاری خارجی در کشور کاهش یافته است، هم در سال 95 سرمایه‌گذاری ثابت داخلی کاهش یافته است و مهم‌تر آنکه سرمایه ثابت هم در سال 95 با 3.5 درصد کاهش مواجه شده است. و این یعنی اقتصاد ما کوچک شده. پس نرخ رشد 11 درصد که کاملا شوخی است. بانک جهانی نرخ رشد سال 2016 ایران را 7.4 اعلام کرده است. که اتفاقا بر اساس همان گزارش، 6.5 درصد از این رشد کاملا معطوف به افزایش فروش نفت بوده است. یعنی نفت فروخته‌ایم و رشد پیدا کرده‌ایم. دقیقا همان تجربه ونزوئلا. ونزوئلا هم 15 سال نفت فروخت و رشد اقتصادی متوسط 8 درصد را تجربه کرد. پس اگر ما بخواهیم دولتی را با ونزوئلا مقایسه کنیم، قطعا دولت یازدهم البته متاسفانه، در اولویت قرار دارد. نکته جالب‌تر این است که ونزوئلا در آن 15 سال کاملا به درآمدهای نفتی خود دسترسی داشت. اما ایران متاسفانه به درآمدهای نفتی خود دسترسی بانکی ندارد. آقای ظریف خودشان بهتر می‌دانند که از چه طریقی دارند حقوق کارمندانشان در سفارت‌‌خانه‌های ایران در کشورهای مختلف را می‌پردازند: «مکانیسم فوق پیشرفته چمدان»!

نکته دیگر اینکه، ما چون نمی‌توانیم درآمدهای نفتی و ارز را وارد کشور کنیم، مجبور هستیم در همان محل مبدا که پول را از بانک خارج می‌کنیم، به صورت نقدی (و نه بانکی) پول را خرج کرده و کالا وارد کشور کنیم. خب هر عقل سلیمی می‌گوید بهتر است کالاهای سرمایه‌ای و فناورانه روز دنیا را وارد کنیم. اما به دلیل آنکه در قطعنامه 2231 ما از واردات هر نوع کالایی که استفاده دوگانه داشته باشد، یعنی هر کالایی که قابلیت استفاده از صنعت هسته‌ای را داشته باشد محروم هستیم، نمی‌توانیم طبف وسیعی از کالاها را وارد کنیم. در نتیجه دولت اقدام به واردات کالاهایی همانند شامپو، غذای سگ، زیره، مربا، دسته بیل، تایر فرغون، قاطر، آب معدنی 60 هزار تومنی و... کرده است که نتیجه آن ورشکستگی کارخانه‌هایی با قدمت 70 و 80 سال است!

در مورد قیمت ارز هم که فرمودید، من واقعا نمی‌دانم از چه فرمولی استفاده کردید که افزایش ارز از 3200 تومن در مرداد 92 به 3758 تومان در تاریخ 21/2/95 را فقط «3 درصد» محاسبه فرمودید. این افزایش چیزی در حدود 20 درصد است و نه 3 درصد. ضمن آنکه طبق وعده دولت قرار بود قیمت دلار کاهش یابد و نه آنکه افزایش 20 درصدی آن را موفقیت برجام بدانیم. مهم‌تر آنکه باید دید این جلوگیری از افزایش قیمت دلار تا چه زمانی امکان‌پذیر است؟ نکته مهم آنکه؛ ایران به ارز نفت خود دسترسی مستقیم ندارد و البته مقدور هم نیست که این حجم از پول را در قالب مکانیسم چمدان وارد کشور کنیم. بهتر است بگوییم که دولت برای حفظ قیمت دلار در همین کانال 3700 تومان، اقدام به آینده‌فروشی کرده است و سرمایه‌های ایران در خارج از کشور را به فروش می‌گذارد. قطعا دولت قادر نیست که این روند را تا چند ماه دیگر ادامه دهد. ضمن آنکه طبق پیش‌بینی‌های حاصل از فرمول‌های علم اقتصادسنجی، بحران بانکی در آینده‌ای نزدیک سر باز خواهد کرد و غول نقدینگی که در همین 4 سال دو برابر شده است وارد میدان شده و باز هم طبق پیش‌بینی‌ها احتمالا ابتدا به سمت بازار کالاهای مصرفی سرازیر خواهد شد، سپس به سمت بازار ارز و سکه و در نهایت به سمت بازار مسکن. پس در ابتدا ما با یک گرانی در بازار کالاهای مصرفی مواجه خواهیم بود، سپس به دلیل افزایش قیمت دلار و سکه یک موج گرانی دیگری را در کالاهای مصرفی تجربه خواهیم کرد و در مرحله آخر با افزایش سرسام آور قیمت مسکن با موج سومی از گرانی در بازار کالاهای مصرفی مواجه خواهیم شد. و از آنجایی که اکثر کارگاه‌ها و کارخانجات بزرگ ما در دولت یازدهم به دلیل سیاست‌های ونزوئلایی تعطیل شده‌اند، کشور عملا فلج خواهد شد.

در بخش فروش نفت: اطلاعی ندارم چرا در از اواسط سال 91 تا اواخر بهار 93 میزان فروش روزانه نفت، توسط دولت‌های دهم و یازدهم اعلام نمی شد. اما هر چند از اواخر سال 89 تا اواخر سال 91 ما هر روز میزان فروش نفت‌مان کمتر می‌شد تا اینکه به رقم 850 بشکه در روز رسید، و این برای یک اقتصاد متکی به نفت فاجعه است. اما جالب است بدانیم که در اواسط زمستان سال 91 این کاهش متوقف و روند صعودی فروش نفت آغاز شد. به طوری که طبق آمارهای اعلام شده از مراکز آماری انرژی جهان، ایران در زمستان 91 نسبت به پاییز همان سال نفت بیشتری فروخت. در بهار 92 نسبت به زمستان 91 نفت بیشتری را به فروش رساند. و این روند تا به امروز ادامه دارد. در مرداد 92 که دولت عوض شود، فروش نفت ایران طبق آمارهای جهانی بین یک میلیون و 400 بشکه نفت تا یک میلیون 800 بشکه در روز بوده است. پس این قضیه که با ادامه همان روند، فروش نفت ایران به صفر می‌رسید کاملا مردود است و رد می‌شود.

در بخش بودجه دولت: بودجه مصرفی دولت در این 4 سال به بیش از دو برابر و به عبارتی تا نزدیک 140 درصد رشد داشته است. اما فاجعه آنجاست که بدانیم تمام این افزایش بودجه مصرفی در بخش بودجه جاری بوده است. به طور متوسط در این 4 سال، کمتر از 20 درصد از بودجه عمرانی مصوب مجلس محقق شده است (به گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس و لایحه تفریغ بودجه مراجعه بفرمایید). خب پس این ادعا که با برجام ما توانستیم از روند کاهش فروش نفت جلوگیری کرده و بودجه لازم برای توسعه کشور را تامین کنیم یک شوخی است. چون اگر ادعا کنیم با برجام توانستیم میزان فروش نفت را بیشتر کنیم صحیح است اما هیچ ارتباطی میان برجام و روند کاهش فروش نفت مشاهده نمی‌شود. ضمن آنکه چه پس از برجام و چه قبل از آن، دولت به طور متوسط چیزی حدود 17-18 درصد از بودجه عمرانی را پرداخت کرده است. پس برجام روی بودجه عمرانی کشور کاملا بی‌تاثیر است. این رفتار دولت کاملا شبیه رفتار ونزوئلا بین سال‌های 94 میلادی تا 2008 است که بودجه عمرانی آن با تساهل و تسامح صفر بوده است و همه افزایش بودجه، به بودجه جاری اختصاص پیدا کرده است.

در مورد خروج از انزوا تا حدی با شما موافق هستم. اما نتیجه آن جز چند تفاهم‌نامه چه بوده است؟ توتال کجا رفت؟ مگر بهار سال گذشته با توتال امضا نکردیم؟ چرا تا به امروز هیچ اقدامی (حتی در سطح برنامه‌ریزی و طرح‌ریزی) انجام نشده است؟ آن شرکت هندی که کل منطقه آزاد چابهار را دو دستی تقدیمش کردیم، چرا قصد خروج از ایران را دارد؟ چرا ترمینال فرودگاه امام خمینی پس از یکسال گذشت از زمان انعقاد قرارداد، پیشرفتی معادل صفر (0) را به خود دیده است؟ چرا تمام سهم ما از واردات 13 کشور همسایه خودمان کمتر از 2 درصد است؟ چرا ترکیه که در بدترین شرایط سیاسی با عراق قرار دارد سهمی بالای 40 درصد را به خود اختصاص داده است؟ چرا ما هیچ صادراتی به افغانستان نداریم؟ چرا ما باید امروز در عراق و سوریه هزینه بدهیم، شهید بدهیم، اما فردا ترکیه و فرانسه و کادانا و آلمان سود امنیت حاصل از هزینه ما را ببرند؟ بهتر نیست وزیر محترم خارجه‌مان به جای آنکه برای قدم زدن با وزیر خارجه آمریکا ثانیه‌شماری کند به فکر دیپلماسی اقتصادی در کشورهایی می‌افتاد که اتفاقا ما می‌توانیم تا سال‌ها بازارهای آنها را ببلعیم؟

چرا تورم ماهیانه فروردین 96 12.5 درصد شده است؟ آیا این نسیمی از طوفانی نیست که در آینده نزدیک کشور را خواهد در نوردید؟ به نظرتان اینگونه نیست که غول نقدینگی که در عرض 4 سال دو برابر شده و البته در بانک‌ها خوابیده، در حال بیدار شدن است؟ آیا این روند جز ناشی از سیاست‌های غلط دولت یازدهم است؟

بنده به ضرس قاطع عرض می‌کنم که ما باید قطعا و یقینا به آقای روحانی رای بدهیم. چرا که ظلم آن است که خلعت ریاست جمهوری را بر تن افرادی بکنیم که هنوز از راه نرسیده مجبور به مواجهه با بحران بانکی حاصل از سیاست‌های غلط دولت یازدهم هستند.

در مورد قطعنامه 1929 فرمودید. با شما موافقم که یکی از سخت‌ترین قطعنامه‌ها علیه یک کشور بوده است. اما خوب است بدانیم که هر 6 قطعنامه‌ هسته‌ای علیه ایران و البته تمام تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران دو پایه کلی دارند: پایه اول سیاسی است و پایه دوم حقوقی. پایه سیاسی چند تکه بوده و از ماهیت انقلاب اسلامی تا حرف‌های با محتوا و حتی بی‌اساسی که از همان اول انقلاب بیان شده تا رفتار غلط دولت مرحوم هاشمی، تا اشتباه مهلک جناب روحانی در عقد قرارداد برای خرید سانتریفیوژ از پاکستان تا خیانت‌های بعضی نمایندگان در مجلس ششم و البته اشتباهاتی که جناب احمدی‌نژاد انجام دادند را شامل می‌شود. اما پایه حقوقی تمام تحریم‌ها و قطعنامه‌های هسته‌ای به توافق‌نامه سعدآباد بر می‌گردد که محصول دیپلماسی ناشیانه جنابان روحانی و ظریف است. در این مورد اگر بخواهید بیشتر توضیح خواهم داد.

با تشکر و سپاس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۵۵
علی

حماقت محض

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۴۱ ب.ظ

حضرت امیر در جایی، مطلبی می فرمایند که قریب به مضمون آن میشود اینکه باید حد اعتدال را در دوستی و دشمنی نگه داشت چرا که هر دوستی ممکن است روزی دشمن شود و هر دشمنی نیز ممکن است روزی دوست شود. 

گاهی من و امثال من، حسب جوانی در نظرات سیاسی ممکن است تند برویم، البته افتخار ندارد اما از سر خامی است! اما شمای کاندیدای ریاست جمهوری چرا؟ شما خیر سر نامبارکتان، قرار است کشور را با همین رقبای امروز اداره کنید. با این دست فرمانی که شما آقایان به پیش می روید، واقعا چطور رویتان میشود که فردای انتخابات در چشم همدیگر نگاه کنید.همین رفتار امروز شماست که فردا میشود بلای جان مردم...

از آن طرف هم بعضی از دوستان ما، آنچنان روحانی را میزنند که تو گویی با شیطان بزرگ در افتاده اند. کمی آرامتر خواهشا؛ انرژی مان را باید جای دیگری خرج کنیم. طوری رفتار نکنیم که اگر خدایی نکرده دولت روحانی ۸ ساله شد، رویمان نشود بگوییم او رییس جمهور نظامی است که ثمره خون ۳۰۰ هزار شهید گلگون کفن است. جوری رفتار نکنیم که انتقاد امروز "تف سر بالای" فردا بشود.

خلاصه که در این مورد باید حتما جانب عدل (و نه اعتدال) را نگهداشت.

نه مثل جهانگیری-قالیباف شویم که مثل سگ و گربه به جان هم می پرند و نه مثل رئیسی بی بخار حرف بزنیم و به این میزان محتاط باشیم.. منصف باشیم.

باشد که رستگار شویم....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۴۱
علی

اول این پست را مطالعه بفرمایید

خب حال باید دید که آیا واقعا آقای روحانی مانع جنگ بوده است یا خیر؟ آیا مخالفان آقای روحانی مدافع جنگ هستند؟ آیا آنها عاشق جنگیدن و درافتادن با دنیا هستند؟ یا آنکه این حرفها فقط انگهایی که است که طرفداران دولت، به مخالفان آن می چسبانند؟ اینها سوالات مهمی است که پاسخگویی به آنها نتایجی فراتر از انتخابات ریاست جمهوری دارد.

یادمان هست که دولت یازدهم از روز اول، مخالفان خود را با برچسب «کاسبان تحریم» به گوشه رینگ میبرد. اما متاسفانه در همین مدت و به مرور متوجه شدیم که به طور مثال برادر رییس جمهور در اوج بحران پولی سال 1391، صرافی غیر قانونی باز کرده بودند. متوجه شدیم که فاطمه حسینی نماینده لیست امید که مورد حمایت رییس جمهور بود در همان بحران 1391 با تاسیس یک صرافی مشغول پارو کردن پول از دل تحریمها بودند. خب این دو مورد بعلاوه موارد بسیار دیگری از جمله بحث حمایت بابک زنجانی از ستاد انتخاباتی آقای روحانی در سال 92، به مردم این آگاهی را داد که برای پیدا کردن مصادیق کاسب تحریم باید در اردوگاهی جز اردوگاه مخالفین دولت جستجو کنند. این را گفتم که در ابتدا کذاب بودن دولت یازدهم را یادآوری کرده باشم و سپس به بحث حول جنگ طلبی مخالفین دولت بپردازم.

آیا ما با دنیا سر جنگ داریم؟ قطعا خیر. آیا ما میگوییم با دنیا وارد تعامل نشویم؟ باز هم جواب منفی است. حرف ما صریح و روشن است. ما میگوییم اول برنامه پیشرفت کشور، باید متکی بر توانمندی داخلی باشد به حدی که در هر عرصه ای سعی کنیم به بهترین شکل از توانمندی های داخل مرزهای خودمان استفاده کنیم. دوم آنکه سعی کنیم ظرفیت داخلی را افزایش دهیم. استفاده از خارج مرزها هم باید حول همین محور باشد. یعنی ما آنجایی باید از خارج مرزها کمک بگیریم که یا توانایی نداریم و یا آنکه این استمداد از خارج به شکلی باشد که در نهایت منجر به افزایش ظرفیت داخلی شود. وضعیت الان کشور به گونه ای است که ما مثلا مربا وارد میکنیم!! خب واقعا در این کشور ما نمیتوانیم مربا تولید کنیم؟ یکی از اقلام وارداتی ما غذای سگ است. خب واقعا چه نیازی است که اولا غذای سگ وارد کنیم، و آن هم در این حجم وسیع؟ (مراجعه شود به آمار گمرک). ما واقعا به قدری ضعیف هستیم که حتی نمیتوانیم «دسته بیل» مورد نیاز خود را بسازیم؟ ما حتی نمیتوانیم چرخ فرغون تولید کنیم؟ یعنی ما قادر نیستیم که شامپو تولید کنیم؟

عزیزان؛ ما مخالفان دولت به هیچوجه با دنیا سر جنگ نداریم ولی معتقدیم که باید بر اساس منافع خودمان با دنیا وارد معامله بشویم. حرف ما این است که وزیر خارجه مان به جای اینکه پشت اتاق خواب وزیر خارجه آمریکا تشک پهن کند، بهتر است گاهی به عراق و افغانستان و کشورهای خلیج همیشه فارس، ترکیه، روسیه، ترکمنستان و دیگر کشورهای همسایه سفر کند و برای کالاهای تولید داخل بازاریابی کند. حرف ما این است که بر اساس نیازهایمان با دنیا وارد معامله شویم و این معامله از سر عزت باشد. نه آنکه انرژی هسته ای را بدهیم تا در ازای آن غذای سگ وارد کنیم. نه آنکه نفت را، این سرمایه عظیم الهی که متعلق به نسلهای آتی است بفروشیم و دسته بیل وارد کنیم.

شما احتمالا بدانید که ما همچنان از نظر بانکی در تحریم هستیم. یعنی پول را وارد کشور نمیتوانیم بکنیم. البته شرایط به گونه ای است که میتوانیم پول خود را از حسابهای خارج کشور برداریم، ولی جز از طریق مکانیسم فوق پیشرفته «چمدان» نمیتوانیم این پول را وارد کنیم. به همین دلیل است که دولت پول را از حساب خارج میکند، ولی چون نمیتواند این حجم عظیم از پول را در قالب مکانیسم چمدان وارد کشور کند، میرود و با آن غذای سگ و مربا وارد میکند. خب چه کاری است؟ ما میتوانیم همین پول را به طلا تبدیل کنیم و آن را وارد کشور کنیم. واقعا بهتر نیست؟ اینکه ما میگوییم سیستم اقتصادی پسابرجام کاملا رکودی است، یعنی همین! و این یعنی تعامل با دنیا از روی بدبختی. یعنی آنکه طرفهای مذاکره، نیازهای خود را به عنوان امتیاز به ما میفروشند. ما فکر میکنیم امتیاز گرفتیم ولی در واقع نیازهای آنان را رفع کردیم. بعضی از این شرکتهایی که ما از آنها آب معدنی 60 هزار تومنی، غذای سگ، مربا و دسته بیل وارد کردیم، در شرف ورشکستگی بودند یا حداقل اوضاع آنها تعریفی نداشت. لیکن ما رفتیم و محصولاتشان را خریدیم، وضع آنها خوب شد، کارگرانشان به خط تولید برگشتند، ولی در عوض سرمایه نسلهای ما سوخت و کارگران ما خانه نشین شدند و متاسفانه اسم این را گذاشته ایم «تعامل با دنیا»؛ زهی خیال باطل!

مخالفین دولت هم طرفدار تعامل با دنیایند، اما تعامل بر اساس نیاز و از سر عزت. نه آنکه پول ما را آزاد کنند و سپس به ما بگویند چه بخریم که نتیجه آن میشود شکوفایی اقتصادی آنها و سخت ترین رکود اقتصادی بعد از انقلاب در کشور. این صحبتی که دولتی ها در قبال مخالفین خود کرده و آنان را (ما را) متهم به عدم تمایل به تعامل با دنیا میکنند تهمتی بیش نیست.

سوال این است؟ آیا در انزوا میتوان انقلاب را، یک تفکر فرهنگی را صادر کرد؟ قطعا خیر. ما برای صدور انقلاب نیازمند تعامل هستیم. اما تعامل بر اساس مبانی خودمان، نیاز خودمان، و تشخیص خودمان...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۰
علی

دو قطبی های من درآوردی

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ب.ظ

دولت یازدهم یا همان دولت منحط یا همان دولت اشراف یا همان دولت حرف یا هر چیز مزخرف دیگه، به شدت در تلاش است که دو قطبی جنگ-صلح را در کشور راه بیاندازد. در واقع از آنجایی که این دولت به شدت عاری از عمل است و کارنامه خاصی برای عرضه ندارد، سعی می کند تا با ایجاد یک دو قطبی کاذب، مردم را همچنان ترغیب کند تا اشتباه 4 سال پیش خود را تکرار کنند. خب البته قدرت افراد را قوی می کند. آدمهایی که بالذات ضعیف هستند و افسار نفسشان را دست نگرفته اند، وقتی با قدرت قوی میشوند و در واقع قدرت بر آنها لگام میزند به هر کاری دست خواهند زد تا ضعف گذشته را دوباره تجربه نکنند. آدمهای ضعیفی که نهایت تواناییشان برجام است که از آن اگر آب مجلس دهم و دولت دوازدهم برای عده ای گرم شود، هیچ نانی حاصل ملت نخواهد شد.

خلاصه آنکه دولت سعی دارد تا مردم را هیپنوتیزم کرده و به آنها بقبولاند که اگر به روحانی رای ندهند حتما وارد جنگ خواهند شد. یادم هست طی مصاحبه هایی که حول برجام با اندیشمندان مختلف داشتم، متخصصین روابط بین الملل بر این عقیده بودند که آمریکا حتی اگر بتواند با ایران وارد یک جنگ فرسایشی شود، باز این هم کار را نخواهد کرد. در واقع بحث حول توانایی یا عدم توانایی آمریکا نبود. بحث سر خواستن یا نخواستن بود. اینکه آمریکا میتواند وارد یک جنگ جدید آن هم با کشوری همانند ایران شود یک مطلب است، اینکه آمریکا بخواهد وارد چنین جنگی شود مطلب دیگری است. اندیشمندان فوق الذکر معتقد بودند آمریکا حتی اگر بتواند وارد چنین جنگی شود (که نمیتواند)، باز هم طبق منطق بین الملل و قواعد بازی در خاورمیانه، میلی به این کار نخواهد داشت. هر عملی که ایران را از لحاظ سیاسی و نظامی بی ثبات کند، در شرایط فعلی حتی خلاف مصالح آمریکا در خاورمیانه خواهد بود. ایران تنها نقطه قابل اتکاء و باثبات منطقه غرب آسیاست. از این نظر، بی ثبات کردن آن خلاف عقل و منطق است. همین نیمچه بازی سیاسی که کشورها (از ایران تا آمریکا) میتوانند در منطقه ما اجرا کنند نتیجه ثبات ایران در منطقه آشوبناک غرب آسیاست. حال اگر آمریکا با دست خود این لنگر را هم برکند، دیگر هیچ امیدی برای امن کردن و صد البته تضمینی برای تامین منافع آمریکا در منطقه وجود نخواهد داشت.

میتوانیم بگوییم روحانی و تیمش بر سر قبری فاتحه میخوانند که هیچ مرده ای در آن نیست. اما خب چه کنیم که زمان پاسخگویی است و دست دولت خالی از هرگونه منفعتی که مردم آن را بچشند.

اما چه کنیم که پژوهشگران، دانشجویان و اساتید علوم انسانی در حضیض حماقت به سر برده و توانایی تفکر، اندیشه و تحلیل را ندارند و به راحتی هر چه تمامتر فریب بازیهای سیاسی را میخورند...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۷
علی

تحریم ها...

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

میگن تحریم ها برداشته شده؛ خب ما خدا رو شکر میکنیم، لیکن مطمئنیم که به بهانه های دیگر به زودی برخواهند گشت...!

باز هم یک جناح خاص گول لبخندهای دیپلماتیک رو خورد...!

سعد آباد...

ژنو

وین...

.

.

.

.

.

و

جنگ....!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۳
علی