ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان های سیاسی» ثبت شده است

تندورها را دوست بداریم

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ ب.ظ

«تندروی» و «میانه‌روی» ادبیات سیاسی #دشمن است

خیلی دوست دارم حول مبحث جامعه‌شناسی تندروی و رابطه‌اش با قدرت کار کنم.

فقط همین‌قدر باید بگم که با سیب‌زمینی‌ها به هیچ‌جا نمی‌رسیم.

هر تمدنی, هر نظامی, هر تفکری روی شانه‌های تندروها به حرکت در میاد؛ جلو میره؛ به قدرت می‌رسه؛ پیروز میشه و پرچم خودش رو تو افق می‌کوبه.

اما هر زمان که پرچم به دست سیب‌زمینی‌ها بیفته بر زمین خوردنش دور نخواهد بود.

سیب‌زمینی‌ها آرزوی دشمنان هم تفکر و مکتبی هستند.

به سیب‌زمینی‌ها دل‌خوش نباید کرد.

 

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داری و آیین سروری داند

حافظ

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۲۳:۴۹
علی

دوستان زرد من...

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ب.ظ

زرد بودن از آن پدیده هایی است که همیشه میترسم دچارش شوم. پدیده ای که انسان را توخالی میکند ولی به دلیل جو وحشتناکی دارد، در عین توخالی بودن، به فرد می قبولاند که که بسیار هم داناست. این پدیده ناشی از رفاقت با کوتوله هاست. کوتوله های سیاسی؛ کوتوله های اجتماعی؛ کوتوله های اقتصادی و کلا کوتوله ها. کوتوله ها کسانی هستند که یکی از دو ویژگی زیر را دارند:

  1. ورودی های مغزشان بسیار کم است. این «کم» که عرض کردم، لزوما معنای کمی ندارد؛ این افراد گاهی بسیار اهل مطالعه هستند. اما بیشتر مجلات زرد، کتابهای زرد و فیلمهای زرد را به عنوان ورودی مغزشان انتخاب میکنند.
  2. قدرت تحلیل بسیار کمی دارند، اما در عین حال قدرتشان در حرافی بسیار ستودنی است.

یک یا هر دو ویژگی بالا اگر در کسی جمع شوند، به واقع آن فرد را نابود میکنند، اما در عین حال، به فرد اینگونه می باورانند که بسیار هم تواناست، تحلیل گر است و صد البته فهیم است. پیامد این فرایند چنین خواهد شد که فرد مذکور، همیشه با کوتوله ها می گردد، بحث میکند، گفتگو می کند و مناظره می نماید؛ و همین امر به نوبه خود منتج به آن میشود که فرد حس بزرگی کند. او کوچک است اما با کوچکترها صحبت میکند. چنین فردی در جمع بزرگان همیشه سکوت میکند، چون حرفی برای گفتن ندارد. اما هر زمان که بتواند به بزرگان ناسزا میگوید. آنها را نقد میکند، و چون سطح نقدش بسیار پایین است، کسی حوصله جواب دادن به آنها را ندارد، فلذا دوباره فکر میکند که بسیار تواناست و سخنانش چنان مستحکمند که کسی را یارای مقابله با آنان نیست.

زیاده گویی نکنم. فقط یک توصیه:

برای زرد نشدن، از کوتوله ها فاصله بگیرید. نشانه کوتوله ها، فحاشی است. برچسب زدن است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۲۹
علی

سازمان و حفظ نظام حاکمیت ملی

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۳ ب.ظ

یکی از محل مجادلات میان اندیشمندان علوم سیاسی بالاخص جامعه‌شناسی سیاسی، بحث انقلاب و اصلاح است. عده‌ای معتقد به اصلاح تدریجی هستند و دیگرانی نیز معتقد به انقلاب. البته هر کدام دلایل محکمی برای نظریه خود دارند. اصلاحاتیون معتقدند که انقلاب منجر به هرج و مرج، و بالتبع جوزدگی‌های سیاسی خواهد شد. نتیجه این جوزدگی خروج از صراط مستقیم و پیمودن راه افراط خواهد شد. حتما جمله معروف «انقلاب فرزندان خود را خواهد خورد» را شنیده‌اید؛ ریشه در همین نظریه دارد. در واقع برخی از فرزندان انقلاب، پس از موفقیت انقلاب و روی کار آمدن نظام حاکمیتی جدید چنان افراطی عمل می‌کنند که پس از خوابیدن شور اولیه، به عذاب وجدان دچار شده، تا حد زیادی عوض می‌شوند. در انقلاب خودمان هم از این موارد کم ندیده‌ایم. یکی از آنها همین رئیس جمهور خودمان است. کسانی که اندکی با پیشینه این فرد آشنا باشند متوجه خواهند شد که او از افراطی‌ترین‌ افراد سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب بوده است. اما در گذر زمان چنان عوض شده است که گذشته خود را کافر شده است. برگردیم به اصل بحث خودمان. دلیل دیگر اصلاحاتیون آن است که چون انقلاب‌ها نهادی عمل کرده و زیرساخت‌های نرم یک جامعه را نشانه می‌روند، بعد از پیروزی و سرنگونی نظام حاکمیتی پیشین، چون ابزار سیاسی و نرمی برای اعمال اراده خود ندارند یا راه خشونت را انتخاب می‌کنند یا در نهایت مجبور هستند که همان مسیر قبلی را با کمی اصلاحات از سر گیرند. بر همین اساس، این اندیشمندان تقریبا مسیر انقلاب را مسیری منسوخ تلقی کرده و آن را تجویز نخواهند کرد.

اما انقلابیون معتقدند هر مسیر اصلاحی، منجر به تثبیت شرایط فعلی خواهد شد. در واقع ساختارهای نهادینه شده اجازه اصلاح واقعی را نخواهند داد و ما مجبوریم که دست به انقلاب بزنیم. آنها تاریخ را نشان می‌دهند که در قریب به اتفاق موارد، انقلابیون خواستار اصلاح بوده‌اند. اما چون نظام حاکمیتی حاضر به پذیرش بسیاری از درخواست‌های آنان نشده است، در نهایت مجبور به اقدام انقلابی شده‌اند. در واقع آنها می‌گویند «خانه از پای‌بست ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است». از نظر انقلابیون مادامی که ساختارهای اساسی دچار انحرافند، اقدامات اصلاحی منجر به استحمار مردم خواهد شد و در نهایت امر، سودی واقعی نصیب توده مردم نخواهد کرد.

من حتما در این زمینه بدون نظر نیستم. اما در این پست قصد ندارم مفصل در این زمینه بحث کنم. اینجا می‌خواهم به صورت جزئی در باب رابطه سازمان و حفظ نظام حاکمیت بحث کنم. می‌دانیم که در میان سیستم‌های اجتماعی مختلف سازمان و خانواده قانونی هستند. یعنی برای تشکیل لزوما باید «ثبت» شوند. البته خانواده هم ضرورتا نیازی به ثبت ندارد. ترجیح جوامع کار را به اینجا کشانده است که خانواده نیز قانونی شود. ولی سازمان ربطی به ترجیح ندارد. سازمان ضرورتا یک سیستم اجتماعی قانونی است. دیگر سیستم‌های اجتماعی قانونی نیستند. به طور مثال یک «گروه دوستی» توسط فرد یا افرادی در نهاد خاصی ثبت نمی‌شود. یا نهضت‌های اجتماعی، جنبش‌ها و غیره نیز به همین صورت، در جایی ثبت نمی‌شوند. اما سازمان باید ثبت شود و پروانه قانونی داشته باشد. در غیر این صورت، دیگر سازمان نخواهد بود.

این «قانونی» بودن و نشات گرفتن از قانون چه خصیصه‌ای دارد؟ خصیصه‌اش آن است که سازمان مشروعیت خود را از حکومت و دولت اخذ خواهد کرد. یک سیستم اجتماعی وقتی از دولت مشروعیت گرفت و تبدیل به سازمان شد، دیگر نمی‌تواند آزادانه اقدام به فعالیت کند. در واقع سازمان بخشی از ساختار قدرت خواهد شد. سازمان چه دولتی باشد، چه خصوصی باشد، چه بازرگانی باشد یا خدماتی باشد، صنعتی باشد یا حتی اگر مردم‌نهاد باشد، در نهایت سازمان است، پروانه کار دارد، باید صورت‌های مالی خود را به حکومت ارائه کند و در صورت صلاحدید مدیران دولتی، باید مالیات دهد. خلاصه آنکه سازمان لزوما بخشی از ساختار سیاسی خواهد شد. چرا در کشورهایی که به «تمدن سازمانی» پیوسته‌اند کمتر شاهد انقلاب هستیم؟ به این دلیل که سازمان‌ها افراد را به بند کشیده‌اند. سازمان‌ها آزادی اجتماعی را محدود می‌کنند. سیستم‌های اجتماعی را با سازمان اشتباه نگیرید. هیئت هم یک سیستم اجتماعی است. ولی «قانونی» نیست. البته بدیهی است که منظورم از قانونی نبودن، ضدیت با قانون نیست. بلکه منظورم این است که هیئت در هیچ نهادی ثبت نمی‌شود و مشروعیتش را از دولت نمی‌گیرد. اما حتی مردم‌نهادترین سازمان‌ها هم مشروعیت خود را از دولت می‌گیرند؛ پس چون چاقو دسته خود را نمی‌برد، سازمان‌ها هم نه می‌خواهند و نه می‌توانند که علیه دولت و حکومت مرجع خود اقدام خاصی انجام دهند. البته دولت‌های خوب شاید سازمان‌های منتقد را پر و بالی دهند تا اقدام اصلاحی انجام دهند، اما در بزنگاه‌ها، سازمان جرات عرض اندام علیه حکومت را ندارد.

البته این بحث را می‌توان بسیار مفصل‌تر بیان کرد. اما در این وبلاگ همین میزان تفصیل کافی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۴۳
علی

تحریم، روحانی، اعتدال، برجام

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۲ ق.ظ

جدی؛

فقط یک لحظه فکر کنید رئیسی رئیس جمهور شده بود و تحریم S722 وضع میشد، اونوقت اصلاحاتیون و اعتدالیون (البته هم بزرگانشون رو میگم هم عمله توئیتر و شبکه های اجتماعی) چه حجمی از فحش و تحلیلات تخیلی ردیف میکردند؟

حالا که روحانی رای آورده، سوت زنان از کنار ماجرا دارن میگذرن.

عمق بی حیایی و نانجیبی این قوم رو فقط به همین شکل میشه درک کرد.

به دوستان میگفتم به روحانی رای ندید ولی دعا کنید روحانی رای بیاره، چون اگر رای نیاره چهار سال دیگه مثل یک منجی برمیگرده. الان خودش باید پاسخگوی ننگ نامه برجام باشه.

چقدر مولای عشق گفت به آمریکا دلخوش نکنید، معتدلین اما کم شعورتر از آن بودند که بشنوند و بفهمند. صم بکم عمی فهم لایعقلون

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۲
علی

خرده جریان های ما

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۲ ب.ظ

حدود دو سال پیش این مطلب رو همینجا نوشتم. چند روز پیش آقایان فضائلی و وکیلی در برنامه ای تلویزیونی مناظره ای داشتند که بخشی از صحبتهای مد نظر را در زیر می آورم. البته با کلیه مطالب جناب وکیلی موافق نیستم لیکن با این بخش از صحبتاشون کاملا هم نظرم.

 

مهدی فضائلی:

گفتمان انقلابی توسط امام و رهبری مشخص شده و اصولگرایان سعی می کنند خود را تطبیق بدهند با این گفتمان، گرچه جاهایی موفق بوده و جاهایی نیز نبوده اند در حالیکه اصلاح طلبان عنایتی ندارند به این موضوع.

 

محمد علی وکیلی:

گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان هژمون جامعه ایران است. خرده گفتمان اصول گرایی و اصلاح طلبی ذیل این گفتمان فعالیت می کنند. خلطی که اتفاق افتاده این است که خرده گفتمان اصولگرایی تلاش کرد خود را جای پدر بنشاند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۲
علی

چرا؟

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۲ ب.ظ

داشتم به علت استعفای حجت الاسلام ناطق نوری از معاونت بازرسی بیت رهبری فکر می کردم به یک قاعده جالب رسیدم:

 

ناطق به عنوان عضو بیت رهبری به نفع یک کاندیدا وارد گود انتخابات شد اما هیچ کس به این واسطه، بیت رهبری یا خود رهبری را به دخالت یا سو گیری در انتخابات متهم نکرد.چرا؟  

 

حال اگر یک معاون دیگر بیت فقط از درب ستاد رئیسی رد می شد یا احیانا یک عکس از او ورئیسی منتشر می شد وی کاندیدای بیت معرفی و اکنون هم کاندیدا ی شکست خورده بیت معرفی می شد.چرا؟ 

 

شریعتمداری و دعایی عینا با شرایط مشابه در دو موسسه کیهان و اطلاعات نماینده ولی فقیه هستند اما وقتی شریعتمداری مطلبی می نویسد که خوشایند عده ای نیست فوراً نمایندگی ایشان از سوی رهبری را یاد اوری می کنند و تلاش می کنند حرف شریعتمداری را حرف رهبری معرفی کنند اما جنا ب دعایی بر جنازه یکی از اپوزیسیون نظام که تابوت وی با پرچم شیر وخورشید پوشیده شده است نماز می خواند اما کسی اعتراض نمی کند.چرا؟ 

 

ابراهیم رئیسی کمتر از دوسال است از رهبری حکم انتصاب گرفته اند.به همین دلیل عده ای تلاش کردند وی را کاندیدا ی رهبری معرفی کنند و دوگانه حاکمیت-مردم را در انتخابات شکل دهند اما حسن روحانی ۲۰سال از رهبری حکم گرفته است اما کسی او را کاندیدا ی رهبری معرفی نکرد.چرا؟ 

و........

علت چسیت؟ معتقدم مهمترین دلیل آن قطب بندی نجابت و دریدگی در نگاه به این مساله مشترک است.

منبع: کانال تلگرامی دکتر گنجی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۲
علی

آب در لانه مورچه

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ق.ظ

این روزها بحث حسابرسی از دانشگاه آزاد بسیار خبرساز شده است.

با خاطره ای شروع کنم:

"پنجم تیرماه سال ۸۸، در وسط فتنه گری های اصحاب کاخ سبز، ما کنکور داشتیم. حدود ۲۰ دقیقه ای قبل از شروع جلسه، وارد سالن شده و روی صندلی های خود نشستیم. دو نفر سمت چپ و پشتی من با هم دوست بودند. گفتگویی میان آنها رخ داد. یکیشان به دیگری با عتاب گفت چرا در تظاهرات شرکت نمیکنی؟ دیگری پاسخ داد که به من روزانه ۵۰ هزار تومن نمیدن. تو خودت هم نمیدانی چرا داری میری تظاهرات! بهت ۵۰ تومن میدن میری شعار میدی. اولی گفت مگه از ارث بابای توئه؟"

خب! به یک بچه ۱۸ ساله روزانه ۵۰ هزار تومن میدادن. این پول از کجا تامین میشد؟ اسناد بسیاری میگوید از دانشگاه آزاد!

درک باید کرد چرا روزنامه های زنجیره ای کاملا با این حسابرسی مشکل دارند. منبع تامین هزینه فتنه گری هایشان در حال از دست رفتن است:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۸
علی

دولت دوازدهم

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۶ ب.ظ

قبلا استدلال کرده بودم که شرایط ایران در دولت دوازدهم اصلا شرایط خوبی نخواهد بود. از برجام چیزی باقی نمانده است. تحریم های جدید آمریکا نه آخرین میخ بر تابوت برجام که رسما مراسم چهلم برجام را برگزار کرد. سیاست های مالی و پولی دولت یازدهم که البته بخشی از آن ارثیه دولت های نهم و دهم بود نیز به زودی بحرانهای پولی و مالی بسیاری را برای کشور رقم خواهد زد. بخشی از آرای دولت هم ناشی از وعده های دروغین دولتمردان به اقشار مختلف از جمله کارگران عزیز و سپرده گذاران مغبون موسسه های مالی همانند کاسپین است. این عده عملگراترین بخش رای دولت یازدهم هستند. تعریفم از عملگرا هم البته مهیا بودن برای اعتراضات خیابانی است. این عزیزان فریب وعده های دروغی را خوردند که دقیقا از فردای انتخابات بطلان آنها آشکار شد. از این جهت دولت اصلا در شرایط خوبی قرار ندارد. البته دولت روحانی یک دولت کاملا امنیتی است و میداند بحرانهای امنیتی را چگونه اداره کند. اما خوفناکترین بخش قضیه این موارد نیست. روحانی به وضوح خود را مدیون اصلاح طلبان میداند. خبرها هم حاکی از کوتاه آمدن روحانی در برابر اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان هنگام شکست و تلخکامی در مشت خاتمی قرار داشتند. اما تجربه سالهای 76 تا 84 نشان می دهد که این افراد هنگامی که سرمست پیروزی باشند از هیچ اصلی تبعیت نکرده و مستانه نفس کش می طلبند. از گوشه و کنار خبر میرسد که روحانی برای پست حساسی چون وزارت اطلاعات میخواهد آقای انصاری را به مجلس معرفی کند. ترکیب مجلس هم البته به این فرد رای خواهد داد. وقتی این پست به همچین فردی میرسد، با توجه به شرایط منطقه ای باید برای امنیت ایران عزیز نگران بود. راحت تر بگویم. روحانی هویت خود را با جمهوری اسلامی گره خورده می داند. اما بسیاری از اصلاح طلبان و امثال همین جناب انصاری خیر! همین مسائل نشان می دهد که از این به بعد باید هر روز منتظر دعواهای سیاسی باشیم. و البته نه دعوا میان دو جبهه یا دو قوه. دعوا میان یک جبهه سیاسی که دولت را در دست دارد با کلیت حکومت. و این اصلا خبر خوشی برای مردم نخواهد بود. این وسط فرقی نمی کند حکومت پیروز شود یا جبهه اصلاحات؛ گوشت قربانی مردمی خواهند بود که هیچ قدرتی هم ندارند.

دولت دوازدهم ریشه خود را در جریان کارگزاران و اعتدال میداند، افرادی که مدعی برتری نسبت به هر دو جریان سیاسی بزرگ کشور هستند؛ ولی واقعیت این است که همین دولت خود را مدیون یکی از این دو جریان میداند. اما از آن سو، دولت حامیانی از راست سنتی نیز دارد: لاریجانی و ناطق نوری. این دو نفر نیز راضی به از دست دادن سهام خود در دولت سهمیه ای دوازدهم نخواهند شد. ما با دولتی یکپارچه روبرو نخواهیم بود. دولت دوازهم همچنان یک شرکت سهامی است که البته سهم اصلاح طلبان تمامیت خواه در آن نسبت به دولت یازدهم پررنگ تر خواهد بود. دولت دوازدهم هاشمی واقعا معتدل را هم دیگر ندارد. روحانی تنهاست در میان اصولگرایانی که او را قبول ندارند و اصلاح طلبانی که او را دوست نمیدارند. همان سال 92 هم در وبلاگی که دیگر نیست نوشته بودم روحانی یک فرد فراجناحی نیست، او فروجناحی است. همه فقط تحملش میکنند.

در یک کلام، دولت نه یکپارچه است، نه هدف دارد، نه برنامه دارد و نه توانایی عمل به تعهداتش را! باید منتظر بحرانهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی متعدد باشیم.

کمربندها را محکم ببندیم...
 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۶
علی

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

چون به جلوت (و نه خلوت) می روند آن کار دیگر می کنند

در ایران زیبای رو به نابودی ما، هر کسی آن کاری را انجام نمی دهد که مدعی آن است. امثال من که ادعای مذهبی بودن، روزانه خدا را هزاران مرتبه شکر می کنیم که دیگران از درونمان خبر ندارند؛ او واقعا ستار العیوب است. نه برای دین هزینه ای میدهیم، نه از گناهی میگذریم، نه موجبات پیشرفت دین را فراهم میکنیم و نه آنقدر جذابیم که دیگران عاشق دین شوند. البته که این مورد آخری پیشکش؛ همان که دیگران را از دین دلسرد نکنیم، دین را بس است. گفت ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان.

دیگرانی هستند که مدعی عدالتند، اما خوب که بنگری میبینی اصلا و ابدا رفتار عادلانه ای ندارن. عده ای مدعی مطالعه و پژوهش و تحقیق اند و خوب که دقیق شوی میبینی سوادشان بیش از ارزنی نیست. عده ای مدعی عقلانیتند، لیکن در برابر آنها دیوانگان عاقلند! عده دیگری نیز مدعی آزادی هستند. اما میبینی دیکتاتوران این کشورند. از آنها دیکتاتور وجود ندارد. عده ای ادعای اصولگرایی دارند، خوب که نگاه کنی متوجه میشوی اصول انقلاب و خط امام را به درهمی بفروشند. عده دیگری مدعی اصلاحاتند، اما «ألا إنهم هم المفسدون و لکن لایشعرون-بقره/12». بعضی مدعی اعتدالند، اما اعتدال میانگین مشی دیروز و رفتار امروزشان است. روزی افراطی و دیگر روز خدایگان تفریط.

کلا در این کشور هر کسی آن چیزی است که مدعی آن نیست. یا به عبارت اصح و ادق، آن چیزی نیست که مدعی آن است.

ما سعی کنیم آنی باشیم که مدعی آنیم...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۱
علی

تنقیح جریان اصولگرایی

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۷ ق.ظ

ما اصولگرایان فعلا فقط کپی میکنیم. از روی دست جریان رقیب هم کپی میکنیم. آنها عارف را می انصرافونند! ما قالیباف را. آنها مجمع مرکزی اصلاحات را ایجاد می کنند ما جمنا را. آنها لیست واحد می دهند ما نیز. آنها...ما....آنها...ما...!

بزرگان اصولگرا نیازی به رای مردم ندارند. اگر در انتخابات پیروز شدند پزش را می دهند. اگر شکست خوردند خب با انتصاب به پست دیگری گماشته می شوند. خلاصه همیشه آب باریکه ای (!) برای ارتزاقشان هست. برای همین هم مشکلی نمی بینند که خلاقیتی به خرج دهند. تمام زحمتی که متقبل می شوند کپی کردن است. و البته چقدر ناشیانه کپی می کنند. آنها به فکر ما جوان ترهای این جبهه نیستند. ادعای خون شهید دارند ولی حداقل بلد نیستند همان مسیر را ادامه دهند.

یادم هست زمانی را که اکثر ارکان قدرت در اختیار اصلاح طلبان بود. دولت، مجلس، شورای شهر تهران و شهرداری! به میزانی مست قدرت شدند که حتی در نقد خداوند نیز طمع کردند. گمان بردند رای مردم همیشگی است. به جای خدمت به جان هم افتادند. آنقدر در زمینه دعواهای سیاسی زیاده روی کردند که شخص رییس جمهور اصلاحات درخواست انحلال شورای شهر اول را داشت. در مجلس ششم به میزانی افراطی عمل کردند که مردم رای خود را از آنها پس گرفتند.  دولت را هم در سوم تیر ۸۴ از دست رفته دیدند.

به خود برگشتند. نقد درون گفتمانی را آغاز کردند و در پایان به این نتیجه رسیدند که باید اصلاح طلبی را بازتعریف کنند. قبل از آن، از گوگوش تا سروش، از موسوی خوئینی ها تا فلان آدم منکر دین مشمول تعریف اصلاح طلبی بودند. در واقع هر کس که دشمن خدا و دین و انقلاب بود در دایره اصلاح طلبی قرار میگرفت.

سعی در بازنگری داشتند و تا حدود زیادی نیز موفق شدند. 

اما جریان اصولگرایی از این مورد تقلید نکرد. شاید اینجا تنها نقطه ای است که باید از آن تقلید کنیم. بازتعریف اصولگرایی، الان از جناب پناهیان تا یحیی آل اسحاق در دایره اصولگرایی قرار دارند. از جلیلی تا باهنر. خب معلوم است که اینها در کنار هم نمی توانند بمانند. 

حوصله ندارم ادامه بدم وگرنه حرف زیاده:((

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۷
علی