جهل ملت، دشمن حیات
پس از ختم جریانات صفین، یکی از کوفیان سوار بر شتر خود به دمشق رفت و یکی از مردان دمشق راه را بر او بست که ای مرد، این شتر ماده از من است و تو در صفین آن را از من گرفته ای. پس از این گفته، دعوی به نزد معاویه بردند و آن مرد نیز پنجاه شاهد برای اثبات ادعای خود آورد. پس از اینکه همه پنجاه مرد به نفع مرد دمشقی شهادت دادند. معاویه نیز حکم کرد که:«این شتر ماده را به مرد دمشقی دهند زیرا متعلق به اوست». مرد کوفی گفت:«خدایت تو را به صلاح رهبری کند، این شتر ماده نیست و نر است». معاویه گفت:«این حکمی است که داده شده و کار تمام است».
پس از آنکه همه گواهان رفتند، معاویه کسی را برای احضار مرد کوفی فرستاد و پس از حضور او قیمت شتر را از وی پرسید و دو برابر آن را به وی بخشید و گفت:« به علی بگو، من با صد هزار نفر که شتر ماده را از نر تشخیص نمی دهند با تو جنگ خواهم کرد.
کتاب جهاد، نوشته حسن قاضی، صفحه 302