ظن به قیامت و خشوع در نماز
آیات 45 و 46 سوره مبارکه بقره بسیار جذابند. کلا جزء اول قرآن را بسیار بیش از جزءهای دیگر قرائت کرده ام. موارد بسیاری را به یاد دارم که قصد ختم قران داشته ام اما در همان جزء اول درجا زده ام.
اما در هر مرتبه قرائت قرآن، آیات به شکل جدیدی خود را عرضه می کنند. شاید هم تعبیرم اشتباه باشد.
اما بیاید این دو آیه را با هم مرور کنیم:
- وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان)- آیه 45
- الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (همان کسانى که مى دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت)- آیه 46.
در تفسیر نمونه ذیل این آیات چنین آمده است
«"یظنون" از ماده "ظن" گاه به معنى گمان و گاه به معنى یقین مى آید و در اینجا مسلما به معنى ایمان و یقین قطعى است، زیرا ایمان به لقاء اللَّه و باز گشت به سوى او حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئولیت را در دل انسان زنده مى کند و این یکى از آثار تربیتى ایمان به معاد است که همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى سازد و به انجام مسئولیتها و حق و عدالت دعوت مى کند.
این احتمال نیز وجود دارد که "ظن" در اینجا به معنى "گمان" باشد، و این در حقیقت یک نوع مبالغه و تاکید است که اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ ایمان نداشته باشد و فقط گمان کند، کافى است که از هر گونه خلافکارى خوددارى نماید و در واقع سرزنش به علماء یهود است که اگر ایمان شما حتى به درجه ظن و گمان برسد باز باید احساس مسئولیت کنید و دست از اینگونه تحریفات بردارید».
در تفسیر المیزان:
«این مورد اعتقاد به آخرت، موردى است که هر کس باید بدان یقین حاصل کند، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: (وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ، با این حال چرا در آیه مورد بحث مظنه و گمان به آن را کافى دانسته؟ ممکن است وجهش این باشد که براى حصول و پیدایش خشوع در دل انسان، مظنه قیامت و لقاء پروردگار کافى است؛ چون علومى که به وسیله اسباب تدریجى به تدریج در نفس پیدا می شود، نخست از توجه، و بعد شک، و سپس به ترجیح یکى از دو طرف شک، که همان مظنه است پیدا شده، و در آخر احتمالات مخالف به تدریج از بین مى رود، تا ادراک جزمى که همان علم است حاصل شود.
و این نوع از علم وقتى به خطرى هولناک تعلق بگیرد باعث غلق و اضطراب و خشوع نفس می شود، و این غلق و خشوع از وقتى شروع می شود، که گفتیم یک طرف شک رجحان پیدا مى کند، و چون امر نامبرده خطرى و هولناک است، قبل از علم ب آن، و تمامیت آن رجحان، نیز دلهره و ترس در نفس مى آورد.
پس بکار بردن مظنه در جاى علم، براى اشاره به این بوده، که اگر انسان متوجه شود به اینکه ربى و پروردگارى، دارد که ممکن است روزى با او دیدار کند، و به سویش برگردد، در ترک مخالفت و رعایت احتیاط صبر نمى کند، تا علم برایش حاصل شود، بلکه همان مظنه او را وادار باحتیاط مىکند.»
نکته جالبی است. من و شما اگر در نمازمان خاشع نیستیم و فکرمان همه جا هست الا در نماز، یعنی در وقوع قیامت حتی شک هم نداریم، اطمینان که پیشکش! اگر حتی کمی شک هم داشتیم، قطعا و یقینا در نمازمان درجاتی از خشوع را شاهد بودیم.
وای بر ما...
مگر خدایی ما را نجات دهد..
باشد که رستگار شویم...