اصل..مربی اصل..حاشیه نه
در یادداشت قبلیام با عنوان «نگاهی سرد به پدیدهای گرم» توضیح دادم که هر رابطهای برای پایداری و بقا نیازمند عمیقتر شدن در گذر زمان است. باید هر روز بُعدی جدید به آن اضافه شود، رنگ جدیدی به خود بگیرد و با شگفتیها برای هر دو طرف تازه شود. رابطهای که از این موهبت بهرهمند نباشد به مرور زمان برای افراد درگیر سرد میشود، از چشم میافتد و جذابیت خود را از دست میدهد. بهروز شدن، رابطه را تداوم میبخشد. لیکن بهروز شدن یعنی ایجاد حاشیه! مثل فوتبال که اگر حواشی آن نباشند، جذاب نمیشود، رابطه هم اگر حاشیه نداشته باشد با روان افراد درگیر نخواهد شد. این حواشی هستند که به رابطه جذابیت میبخشند. «دعوا نمک زندگیه» یک جمله از سر شکمسیری نیست. اگر زندگی، «زندگی» باشد، و زن و شوهر واقعا قصد زندگی داشته باشند، دعواها و بگومگوهای کوچک از قضا باعث صمیمیت بیشتر رابطه خواهند شد. یا مثلا وقتی دو همکار با هم به باشگاه ورزشی میروند، حاشیهای به رابطه خود اضافه کردهاند. یا اگر استاد و شاگرد با هم دردِ دل میکنند رابطه خود را رنگ جدیدی بخشیدهاند که جذابیت آن را بالا خواهد بود.
اما حاشیه هر چقدر هم که جذاب باشد صرفا «حاشیه» است. نباید جای اصل را بگیرد. همانطوری که نبود حاشیه باعث خسته شدن افراد دخیل در رابطه میشود، پر رنگتر شدن حاشیه نسبت به اصل هم باعث فروپاشی آن خواهد شد. اجازه بدهید با یک مثال بهتر این موضوع را توضیح دهم. یک خانه را در نظر بگیرید. اگر خانه رنگ نداشته باشد امکان زندگی در آن هست؛ اگر خانه گچبریهای دلنشین نداشته باشد همچنان قابل سکونت است؛ اگر کف خانه سرامیک نشده باشد زندگی در آن ممکن است. اما فرض کنید خانهای «ستون» نداشته باشد؛ بله فرض آن هم تقریبا محال است. خانهیِ بدون ستون؟!؟! مگر امکان دارد؟ نه؛ چنین خانهای وجود ندارد. خانه بدون ستون نمیتواند سرِ پا بایستد، پس چه چیزی باید وزن سقف را تحمل کند؟ خانه بدون رنگ و گچبری و سرامیک و دیگر تزئینیات وجود دارد و میتوان در آن زندگی کرد؛ چنین خانهای فقط زیبایی ندارد و دلنشین نیست، اما خانهی بدون ستون اصلا وجود ندارد. ما البته خانه را نمیسازیم که ستون بسازیم، ولی برای ساخت خانه باید حتما ستون هم داشته باشیم. این از نکات بدیهی در ساخت خانه و هدف ما از ساخت آن است.
اجازه بدهید به بحث «رابطه» برگردیم. هر رابطهای یک ستونی دارد که اگر نباشد آن رابطه تداوم نخواهد داشت. یک رابطه خوب نیازمند ستون و حاشیه است. ستون رابطه را سرِ پا نگهمیدارد و حاشیه به آن زیبایی میبخشد. درست همانند خانه، که ستون آن را نگهمیدارد و رنگ و سرامیک آن را زیبا و زندگی در آن را جذاب میکنند. برای بقا و جذابیت یک رابطه، اعضای آن باید هم به اصل رابطه توجه کنند و هم به حواشی آن. گاهی چنان به حواشی توجه میکنیم که یادمان میرود چرا رابطه را ایجاد کردهایم. البته در بعضی از روابط، بُعد اصلی دقیقا همانند ستون خانه است، یعنی هدف اصلی ما از ایجاد رابطه نیست، ولی بدون آن نیز رابطه به سرعت از بین خواهد رفت. مثلا رفتار جنسی در ازدواج. در رابطه زناشویی، زن و شوهر نمیتوانند هیچ حاشیهای را جایگزین رابطه جنسی کنند. اما هدف اصلی و نهایی ما از ازدواج هم چنین روابطی نیست. اینجا رابطه جنسی دقیقا مثل ستون برای خانه است. اما در بعضی دیگر از روابط، ما با چنین مسئلهای مواجه نیستیم. مثلا وقتی دو نفر برای «همکاری علمی» با هم رابطه ایجاد میکنند، همکاری علمی حکم رابطه جنسی در ازدواج را ندارد. در گذر زمان ابعاد دیگری میتوانند به عنوان موضوع اصلی برای برقراری ارتباط جایگزین موضوع اولیه باشند. مثلا دو همکار علمی، ممکن است با هم ازدواج کنند؛ در این شرایط دیگر «همکاری علمی» موضوع اصلی در رابطه میان این دو نفر نیست. این دو نفر میتوانند دیگر همکار پژوهشی نباشند اما رابطهای بسیار صمیمی با یکدیگر داشته باشند، چرا که نوع رابطه آنها به کلی تغییر کرده است. اما فرض کنیم دو نفر، مثلا دو آقا، همکار پژوهشی همدیگر هستند. آنها در اوقات فراغت خود ممکن است در مورد مسائل شخصیشان با همدیگر صحبت کنند و از همدیگر مشورت بگیرند. این صحبت و مشورت حکم حاشیه را در رابطه میان آن دو دارد و خشکی رابطه را از بین میبرد. نکته مهم اینجاست که این دو نفر حتما برای هدف خاصی تصمیم گرفتهاند با همدیگر وارد همکاری پژوهشی شوند. اگر حواشی (صحبت و مشورت در مورد مسائل شخصی) چنان غلبهای بر همکاری پژوهشی پیدا کند که دیگر آنها فرصت نکنند کار علمی خود را پیش برند، تا مدتی این رابطه برای آنها بسیار جذاب است (همانند خانهای که ستون محکمی ندارد ولی ظواهر آن بسیار زیبا هستند). ولی پس از یک زلزله این رابطه جذاب از بین خواهد رفت. بیائید فرض کنیم هدف آنها از ایجاد رابطه «تقویت کارنامه علمی» است اما پس از مدتی یک یا هر دوی این افراد به خاطر قوی نبودن کارنامه علمی، فرصتهای خوبی را از دست دهند. در چنین شرایطی آنها از درگیر شدن در آن رابطهی زیبا پشیمان خواهند شد. چرا؟ چون هدف اصلی آنها از ایجاد آن رابطه محقق نشده است. پس آنها به این فکر میافتند که ادامه آن رابطه فرصتهای بعدی را هم خواهد سوزاند. و به این شکل از ادامه رابطه منصرف میشوند، چرا؟ چون در این رابطه حاشیه بر اصل غلبه کرده بود.
ما میتوانیم حاشیهها را زیاد و زیادتر کنیم، ولی باید مراقب باشیم که ازدیاد حواشی ما را از اصل غافل نکند. اصل را اگر حفظ کنیم، حاشیهها رابطه را جذاب خواهند کرد، ولی اگر موریانهها ستون رابطه را بجوند، رنگ و گچبری زیبا و سرامیکهای کف زمین فقط موجب خسران اعضای درگیر در رابطه خواهند شد...
یاد یک سکانس از فیلم محبوبم «آژانس شیشهای» افتادم که مامور امنیتی به «حاج کاظم» میگوید: «اصل..مربی اصل..حاشیه نه!». البته من نمیگویم حاشیه نه؛ بلکه میگویم اصل را از یاد نبریم و مراقب ستون خانهمان باشیم.
مراقب ستون خانه خودمان باشیم و آنگاه به زیبایی ظواهری آن توجه کنیم تا روابطمان پایدار بماند...
و یادمان باشد: «رابطه هر چه زیباتر باشد، از بین رفتنش دردناکتر خواهد بود...».