سازمان و حفظ نظام حاکمیت ملی
یکی از محل مجادلات میان اندیشمندان علوم سیاسی بالاخص جامعهشناسی سیاسی، بحث انقلاب و اصلاح است. عدهای معتقد به اصلاح تدریجی هستند و دیگرانی نیز معتقد به انقلاب. البته هر کدام دلایل محکمی برای نظریه خود دارند. اصلاحاتیون معتقدند که انقلاب منجر به هرج و مرج، و بالتبع جوزدگیهای سیاسی خواهد شد. نتیجه این جوزدگی خروج از صراط مستقیم و پیمودن راه افراط خواهد شد. حتما جمله معروف «انقلاب فرزندان خود را خواهد خورد» را شنیدهاید؛ ریشه در همین نظریه دارد. در واقع برخی از فرزندان انقلاب، پس از موفقیت انقلاب و روی کار آمدن نظام حاکمیتی جدید چنان افراطی عمل میکنند که پس از خوابیدن شور اولیه، به عذاب وجدان دچار شده، تا حد زیادی عوض میشوند. در انقلاب خودمان هم از این موارد کم ندیدهایم. یکی از آنها همین رئیس جمهور خودمان است. کسانی که اندکی با پیشینه این فرد آشنا باشند متوجه خواهند شد که او از افراطیترین افراد سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب بوده است. اما در گذر زمان چنان عوض شده است که گذشته خود را کافر شده است. برگردیم به اصل بحث خودمان. دلیل دیگر اصلاحاتیون آن است که چون انقلابها نهادی عمل کرده و زیرساختهای نرم یک جامعه را نشانه میروند، بعد از پیروزی و سرنگونی نظام حاکمیتی پیشین، چون ابزار سیاسی و نرمی برای اعمال اراده خود ندارند یا راه خشونت را انتخاب میکنند یا در نهایت مجبور هستند که همان مسیر قبلی را با کمی اصلاحات از سر گیرند. بر همین اساس، این اندیشمندان تقریبا مسیر انقلاب را مسیری منسوخ تلقی کرده و آن را تجویز نخواهند کرد.
اما انقلابیون معتقدند هر مسیر اصلاحی، منجر به تثبیت شرایط فعلی خواهد شد. در واقع ساختارهای نهادینه شده اجازه اصلاح واقعی را نخواهند داد و ما مجبوریم که دست به انقلاب بزنیم. آنها تاریخ را نشان میدهند که در قریب به اتفاق موارد، انقلابیون خواستار اصلاح بودهاند. اما چون نظام حاکمیتی حاضر به پذیرش بسیاری از درخواستهای آنان نشده است، در نهایت مجبور به اقدام انقلابی شدهاند. در واقع آنها میگویند «خانه از پایبست ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است». از نظر انقلابیون مادامی که ساختارهای اساسی دچار انحرافند، اقدامات اصلاحی منجر به استحمار مردم خواهد شد و در نهایت امر، سودی واقعی نصیب توده مردم نخواهد کرد.
من حتما در این زمینه بدون نظر نیستم. اما در این پست قصد ندارم مفصل در این زمینه بحث کنم. اینجا میخواهم به صورت جزئی در باب رابطه سازمان و حفظ نظام حاکمیت بحث کنم. میدانیم که در میان سیستمهای اجتماعی مختلف سازمان و خانواده قانونی هستند. یعنی برای تشکیل لزوما باید «ثبت» شوند. البته خانواده هم ضرورتا نیازی به ثبت ندارد. ترجیح جوامع کار را به اینجا کشانده است که خانواده نیز قانونی شود. ولی سازمان ربطی به ترجیح ندارد. سازمان ضرورتا یک سیستم اجتماعی قانونی است. دیگر سیستمهای اجتماعی قانونی نیستند. به طور مثال یک «گروه دوستی» توسط فرد یا افرادی در نهاد خاصی ثبت نمیشود. یا نهضتهای اجتماعی، جنبشها و غیره نیز به همین صورت، در جایی ثبت نمیشوند. اما سازمان باید ثبت شود و پروانه قانونی داشته باشد. در غیر این صورت، دیگر سازمان نخواهد بود.
این «قانونی» بودن و نشات گرفتن از قانون چه خصیصهای دارد؟ خصیصهاش آن است که سازمان مشروعیت خود را از حکومت و دولت اخذ خواهد کرد. یک سیستم اجتماعی وقتی از دولت مشروعیت گرفت و تبدیل به سازمان شد، دیگر نمیتواند آزادانه اقدام به فعالیت کند. در واقع سازمان بخشی از ساختار قدرت خواهد شد. سازمان چه دولتی باشد، چه خصوصی باشد، چه بازرگانی باشد یا خدماتی باشد، صنعتی باشد یا حتی اگر مردمنهاد باشد، در نهایت سازمان است، پروانه کار دارد، باید صورتهای مالی خود را به حکومت ارائه کند و در صورت صلاحدید مدیران دولتی، باید مالیات دهد. خلاصه آنکه سازمان لزوما بخشی از ساختار سیاسی خواهد شد. چرا در کشورهایی که به «تمدن سازمانی» پیوستهاند کمتر شاهد انقلاب هستیم؟ به این دلیل که سازمانها افراد را به بند کشیدهاند. سازمانها آزادی اجتماعی را محدود میکنند. سیستمهای اجتماعی را با سازمان اشتباه نگیرید. هیئت هم یک سیستم اجتماعی است. ولی «قانونی» نیست. البته بدیهی است که منظورم از قانونی نبودن، ضدیت با قانون نیست. بلکه منظورم این است که هیئت در هیچ نهادی ثبت نمیشود و مشروعیتش را از دولت نمیگیرد. اما حتی مردمنهادترین سازمانها هم مشروعیت خود را از دولت میگیرند؛ پس چون چاقو دسته خود را نمیبرد، سازمانها هم نه میخواهند و نه میتوانند که علیه دولت و حکومت مرجع خود اقدام خاصی انجام دهند. البته دولتهای خوب شاید سازمانهای منتقد را پر و بالی دهند تا اقدام اصلاحی انجام دهند، اما در بزنگاهها، سازمان جرات عرض اندام علیه حکومت را ندارد.
البته این بحث را میتوان بسیار مفصلتر بیان کرد. اما در این وبلاگ همین میزان تفصیل کافی است.