فقر و ایمان
نه، اشتباه نکنیم؛ ایمان با اقتصادِ شکوفا در تضاد نیست. همانگونه که فقر در دنیا لزوما منجر به سعادت اخروی نمیشود. و البته فقر اقتصادی هم لزوما به کفر منجر نمیشود. حدیث نورانی «کاد الفقر ان یکون کفرا» مستعد بد فهمی است. میتوان فقیر بود و مومن، و هم میتوان ثروت داشت و در منجلاب کفر غرقه بود. به زندگی مولایمان علی (ع) نگاه بیاندازیم. هم آن روز که مجبور بود برای دیگران کار کند تا لقمه نانی برای بهترین خانواده عالم تهیه کند و هم آن روز که از ثروتمندان مدینه بود و هم آن روز که خلیفه بزرگترین حکومت گیتی بود، در هر سه حالت بهترین روش بندگی را پیشه کرده بود. خداوند هم در مورد حضرت سلیمان نبی (ع) توصیف «نعم العبد» را به کار میبرد و هم شرمنده کننده صبر را، ایوب (ع) را...!
اما افاضات فوق همه ماجرا نیست. روی دیگر سکه را باید در توصیف خداوند از حکومت انبیاء در قرآن جستجو کرد. قرآن از انبیاء زیادی یاد میکند. اما از بین این همه، فقط حکومت سه تن را توصیف میکند؛ یوسف (ع)، داود (ع) و سلیمان (ع). و چه جالب آنکه فضای هر سه حکومت اقتصادی است. آنگاه که حکومت یوسف (ع) دم میزند، داستان قحطی را روایت میکند وتدابیر یوسف (ع) و دیگر قضایا را که منجر به نجات مردم مصر میشود. حکومت سلیمان نبی (ع) را با ثروت و قدرت فوق العاده خاطر نشان میسازد. و حتی آن زمان که قضاوت داود (ع) را روایت میکند، قضاوتی در عرصه اقتصادی را به نمایش میگذارد.
دو مقدمه گفتیم؛ اول آنکه اقتصاد و ایمان ملازم یکدیگر نیستند. دوم آنکه خداوند در کتاب خویش فضای اقتصادی حکومت انبیاء را مورد تاکید قرار داده است. یک توضیح دیگر هم بدهم و سپس نتیجه را بیان کنم. در حدیثی که بیان شد، منظور از فقر لزوما فقر اقتصادی نیست. هیچکس هم چنین ادعایی نکرده است. فقر دانش، فقر احساس، فقر فرهنگ، فقر سیاست؛ همه اینها میتوانند به کفر منجر شوند. برای تفسیر درست این حدیث باید به همه این زوایا توجه کامل داشت.
در واقع آنطور که به نظر میرسد، برای «فرد» اگر به مقامات و درجاتی نائل شود، یعنی از نظر بصیرت سیاسی، درک فرهنگی و شناخت و معرفت دینی در سطوح بالایی به سر برد، دیگر اقتصاد تعیین کننده درجه ایمان فرد نیست. اوج تبلور این ادعا را میتوان در صحرای نینوا و روز عاشورا جستجو کرد. از ثروتمندی چون زهیر بن قین که فردی تاجر بود در میان یاران عزیز زهرا (س) هست تا غلامی چون جون. متغیر ثروت در کربلا کاملا بی اثر است. اما همگی بهترین 72 یار تاریخ، از نظر بصیرت سیاسی، شناخت مبانی دینی، و درک فرهنگی و البته جوانمردی در اوج به سر میبردند و در «روز واقعه» یاری رسان بهترین خلق خدا شدند.
اما جامعه را نباید با فرد مقایسه کرد چرا که جامعه هم عباس بن علی (ع) دارد و هم آن سیاه بخت کوفی را که به شوق غنیمت لباس سپاه عبیدالله بن زیاد را به تن کرد. جامعه و حکومت در هم پیچیدهاند. حکومت بدون جامعه قابل تصور نیست و جامعه بدون حکومت دوامی ندارد. قرآن حکومت انبیاء را در عرصه اقتصادی روایت میکند. پس اقتصاد رکن رکین نظام سازی و جامعه سازی است. جامعه بدون اقتصاد قطعا مصداق «کاد الفقر أن یکون کفرا» خواهد بود. البته اقتصاد از منظر اسلام هدف نیست، یک ستون است که جامعه ایمانی بر آن استوار میشود. خانه را نمیسازند که ستون داشته باشند. اما بدون ستون هم خانهای وجود نخواهد داشت. اقتصاد برای جامعه ایمانی، همانند ستون است برای خانه. هدف مومن و جامعه مومن، اقتصاد که از مظاهر دنیاست نیست، اما بدون اقتصاد اگر چه افراد مومنی خواهیم داشت که اتفاقا این مومنین از مخلصین بوده و مصداق «والسابقون السابقون» خواهند بود، اما قطعا و یقینا بدون اقتصاد جامعه مومن نخواهیم داشت.
پس بر نظام جمهوری اسلامی فرض است که اگر میخواهد تمدن نوین اسلامی را بنا نهد، قبل از هر چیز اقتصاد ایران را سر و سامان بدهد. چرا که در غیر این صورت خواهد شد آنچه که نباید...!
از سری یادداشت های من برای نشریه چشمه