"وی" یک عدد پروفسور بود...!
1-محفل دانشمندان و دانشجویان مدیریت دولتی کشور بود. داشت سمیناری حول سیر تاریخی نظریههای مدیریت دولتی ارائه میکرد. بیش از یک دهه پیش کرسی تدریسی در بهترین دانشکده مدیریت کشور داشت. از ضعفهای مدیریت دولتی در ایران میگفت. اواخر ارائه، با «غروری» خاص، سینه سپر کرد، با صدایی که نسبت به لحظاتی پیش، کمی بیش بم شده بود گفت: «اگر امروز، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، به عنوان بهترین دانشکده مدیریت کشور را تعطیل کنند، هیچ خللی در سیستم مدیریتی کشور وارد نخواهد شد». تو گویی به کشفی بزرگ نائل آمده است و یا نظریهای سترگ و شگرف در عرصه مدیریت دولتی معرفی میکند که حلال همه مشکلات کشور خواهد بود. نه در چهره او اثری از حزن دیده میشد و نه در چهره دیگر اندیشمندان مدیریت دولتی کشور نشانهای رویت میشد که نشان دهنده ناراحتی آنها از این فضاحت باشد. گویا فقط آنها در این فاجعه که، بود و نبود بهترین دانشکده مدیریت کشور هیچ فرقی به حال سیستم مدیریتی کشور ندارد مقصر نیستند. "وی" یک عدد پروفسور بود...!
2-طرحم را در «نزد وی» ارائه کردم. یک طرح تحقیقاتی برای هدفمند شدن پایان نامههای دانشجویان. ظاهرا که خوب گوش میکرد. برای تحریک وی در حمایت از طرح، سوالی از او پرسیدم: «جایگاه دانشکدههای مدیریت در فرآیند تصمیمگیری کشور چگونه تعریف میشود؟». پاسخ داد این دانشکدهها در فرآیندهای تصمیمگیری کشور هیچ جایگاهی ندارند. باز هم گویا او در این افتضاح، هیچ تقصیری ندارد. "وی" یک عدد پروفسور بود...!
3-زمانی که نامی از فلان گرایش مدیریتی برده میشود، اسم او حتما در ذهنها خطور خواهد کرد. اگر بخواهیم در همان فلان گرایش مدیریتی، دو یا سه نفر را به عنوان اساتید برتر کشور نام ببریم، نام "وی" حتما در لیست ذکر خواهد شد. اما در یک فاجعه که نشانهای از سطح پایین علمی "وی" است، "وی" که حقوق پروفسوری را به جیب میزند و با همین لقب پروفسور فلانی در انواع و اقسام شوراهای تصمیمگیری عضو است و از آنها پول میگیرد، به جای آنکه در راستای حل مشکلات کشور قدم بردارد، پس از بیش از 20 سال تدریس، اقدام به تالیف «کتاب تست» کرده است. "وی" یک عدد پروفسور بود...!
4-مهمترین درس مقطع کارشناسی ارشد ما با "وی" بود. اصلا این دوره تحصیلی و دیگر درسهایی که طبق برنامه مصوب باید پاس کنیم، با یک هدف است و آن هدف نیز در درس "وی" خلاصه میشد. اما "وی" به جای معرفی کتابهای روز، منبعی را معرفی کرد که متعلق به حداقل 23 سال قبل بود و البته همان را نیز با حوصلهای بسیار کم تدریس میکرد. اما عمق فاجعه زمانی هویدا شد که در زمان ارائه دانشجویان، "وی" سر کلاس مقطع ارشد چرت میزد. البته از عواقب برگزاری کلاس پس از یک ناهار خوشمزه و سنگین است، ایرادی بر "وی" وارد نیست. "وی" یک عدد پروفسور بود...!
5-پشت سر هم کتاب مینویسد. ولی همیشه گفتهام که "وی" را نه به عنوان یک عدد نظریه پرداز که فقط به عنوان یک عدد مترجم متون مدیریتی قبول دارم. در مصاحبهای فلان کتابش را بهترین کتاب خود میدانست. مطالعه کردم. از سطح سوادش همین بس که هنوز نمیدانست عقلانیت دینی در طول عقلانیتهای اقتصادی و سیاسی و... قرار میگیرد و نه در عرض آنها؛ ضمن آنکه همان عقلانیت دینی را نیز کاملا شرک آلود تبیین کرده بود. عجبا که "وی" نیز یک عدد پروفسور بود...!
نتیجه آنکه واقعا اگر همه دانشکدههای مدیریت کشور همین امروز تعطیل شوند، نه فقط خللی در سیستم مدیریت کشور وارد نمیشود، بلکه خوب هم هست. چون بودجهای برای بقای آنها تلف نمیشود...!