ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانی» ثبت شده است

در باب برجام

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

 

در مورد برجام به عنوان ایده مرکزی دولت یازدهم نقدهای بسیاری چه از نظر روابط بین الملل، چه از نظر حقوق داخلی، و چه از نظر اقتصادی دارم.

فکر میکنم مشروعیت بحث در این مورد را هم داشته باشم.

ابتدائا اینکه طبق اصل هفتاد و هفتم قانون اساسی، هر نوع عهدنامه، مقاوله نامه و قرارداد بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد که خب برجام به تصویب مجلس نرسید. برجام به شورای عالی امنیت ملی رفت. میدانیم که مصوبه های همه شوراهای عالی کشور فقط زمانی قانونی هستند که به امضای رهبری برسند. رهبری برای تایید برجام ۹ شرط گذاشتند که هیچکدام از این شروط توسط دولت اجرا نشد. نتیجه آنکه برجام کاملا به صورت غیرقانونی در حال اجراست. طبق قانون، هر شهروند ایرانی میتواند از دولت بابت اجرای برجام به دیوان عدالت اداری شکایت کند.

از نظر کارکردی میدانیم که هنوز بخش زیادی از تحریمهای بانکی که طبق برجام باید تعلیق (و نه لغو)میشد همان تعلیق هم نشده است. میدانیم که پول نفت،جز از طریق مکانیسم فوق پیشرفته چمدان وارد کشور نمیشود. به همین دلیل هم هست که دولت محترم مجبور است پول را از حساب خارج کرده و مثلا "غذای سگ" یا مثلا "مربا" یا "اب معدنی ۶۰ هزار تومنی" وارد کشور کند.

ضمن اینکه طبق نتایج همین مذاکرات و بیانیه رسمی آژانس بین الملل انرژی اتمی، ایران قبول کرده است که قبلا به دنبال بمب اتم بوده؛ به شکلی که تا قبل از سال ۲۰۰۳ میلادی، به صورت سازمان یافته و پس از آن به صورت غیر سازمانی به دنبال بمب اتم بوده است. نتیجه چیست؟ دولت محترم معتقد است ما اولین کشوری هستیم که از ذیل فصل هفتم سازمان ملل بدون جنگ خارج شدیم و مدعی است برجام سایه جنگ را از کشور دور کرده است؛ سلمنا!

آقای روحانی خودشان بهتر میدانند که ما هیچگاه ذیل بند ۴۲ فصل هفتم سازمان ملل نبودیم. بندی که ژاپن،عراق و لیبی را شامل میشد. ما ذیل بند ۴۱ بودیم. در حالیکه با برجام این اهرم به دست دشمنان این ملت داده شده است تا هر زمان و به هر بهانه ای ایران را به ذیل بند ۴۲ همین فصل برده و ابزار قانونی لازم برای جنگ علیه ایران را به دست آورند.

یادمان باشد کل تحریم های هسته ای دو پایه داشته است. پایه اول که سیاسی است چند تکه بود. یعنی مبتنی بر سخنرانیها و حرفهای بسیار زیادی و همچنین عملکردها و رفتارهای سیاسی اشتباه دولت مرحوم هاشمی و بعضی نمایندگان مجلس ششم بود. اما تحریمهای هسته ای یک پایه حقوقی داشت و آن نیز همان قرارداد سعدآباد است که توسط جناب روحانی امضا شد.

در مورد عملکرد بانک مرکزی هم خب طی دولت یازدهم و در همین ۴ سال، نقدینگی کشور به بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده است که با بازی پونزی این نقدینگی حبس شده است. من امیدوارم رییس جمهور دوازدهم ما هم جناب روحانی باشد تا نتیجه عملکرد اقتصادیشان به پای خودشان نوشته شود. طبق پیش بینی اقتصاددانان، احتمالا این غول نقدینگی طی نیمه دوم همین امسال و یا نهایتا نیمه اول سال ۹۷ بیدار خواهد شد و تورمی وحشتناک را به جان کشور خواهد انداخت. عکسهای شادی کاهش تورم به پای دولت یازدهم نوشته شده است. اجازه بدهیم مصیبت این بازی پونزی هم به پای همین عزیزان باشد.

در بخش وزارت اقتصاد هم که خب میدانیم بودجه دولت به طور سرسام اوری افزایش پیدا کرده و همه این افزایش هم مختص بودجه جاری است. به طوری که طی این سالها کمتر از ۲۰ درصد بودجه عمرانی محقق شده است. 

البته خب انصافا افزایش پایه های مالیاتی بسیار عالی است که دستشان درد نکند.

دیروز هم البته آمار بانک جهانی حاکی از این بود که ایران چهارمین کشور وارد کننده دنیاست: غذای سگ، دسته بیل، تایر فرغون، آب معدنی ۶۰ هزار تومنی، شامپو و....

و در نتیجه: ورشکستگی پاکسان و ارج و ازمایش

در مورد برجام با افراد زیادی مصاحبه کردم. عده زیادی برجام را نخوانده بودند که این مورد هم شامل هواداران برجام میشد و هم منتقدینش. با نخوانده ها کاری ندارم. آنانی که برجام را خوانده بودند نظرات مختلفی داشتند. بیشتر آنها با اصل برجام و سیستم مذاکراتی دولت کاملا مخالف بودند.

اما عده دیگری هم بودند که بنا به دلایلی معتقد بودند ما مجبور بودیم که برجام را امضا کنیم. اما در هر صورت دولت باید میدانست که برجام قابلیت اقتصادی بالایی ندارد. پس اشتباه محض دولت بود که کل سیستم برنامه ریزی اقتصادی خود را حول محور برجام شکل داد.

به یک دلیل معتقدم که دولت اقای روحانی باید عوض شود که آن دلیل هم برجام است. دولت برجام اگر بماند برای حفظ برجام امتیازهای امنیتی دیگری را پیشکش خواهد کرد

به یک دلیل معتقدم دولت اقای روحانی باید بماند که آن دلیل هم برجام است. دولت برجام باید بماند تا نتایج برجام به پای خودش نوشته شود.نه آنکه چند سال بعد دوباره ژست منجی بگیرد و روز از نو،روزی از نو...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۱
علی

پوپولیسم سنتی در برابر پوپولیسم مدرن

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۱۲ ب.ظ

دیشب در یک گروه تلگرامی که ماشاءالله همه ادعا دارند که با سواد هستند و مدارک عالیه دارند بحثی حول محور برجام در گرفت. اینجا قصد ندارم در مورد خود برجام بحث کنم. کوس رسوایی برجام مدت هاست که به صدا درآمده است. در اثناء بحث نکته ای به ذهنم آمد که قصد بیان آن را دارم. طرفداران «حاج حسن معتدل» و البته خود شخص ایشان اصرار زیادی دارند تا «حاج محمود مهرورز» را یک پوپولیست جلوه داده و طرفداران ایشان را نیز عده ای احمق کم سواد جلوه دهند. آنها معقتدند که محمود احمدی نژاد، سالها با تکیه بر عدم درک، آگاهی و شعور بخش زیادی از مردم توانست بر قدرت تکیه بزند و کشور را به قهقرا ببرد. اما دیشب حین بحث و زمانی که بنده مدعی شدم برجام به طور غیر قانونی در کشور اجرا می شود، آنها (طرفداران حاج حسن معتدل) به من هجمه کرده و مدعی شدند «مشهور است که برجام در مجلس ارزشی و انقلابی! نهم در عرض 20 دقیقه تصویب شده است.» عجب! از کرامات شیخ ما چه خبر؟...شیره را خورد و گفت شیرین است! این بندگان خدا که عده ای دانشجویان دکترای خط مشی گذاری و دانشجویان سال چهارم کارشناسی مدیریت دولتی دانشگاه تهران بودند، بعد از گذشت قریب به دو سال هنوز نمی دانند آنچه که در مجلس تصویب شد، طرحی از سوی چند نماینده مجلس به سرکردگی جناب جلالی رییس فعلی مرکز پژوهش های مجلس بود. مجلس برای بررسی برجام، کمیسیون ویژه ای به ریاست جناب زاکانی تشکیل داد که بعضی از جلسات آن هم از تلویزیون پخش شد. اما زمانی که گزارش کمیسیون و طرح استخراجی از آن آماده شد، ناگهان مجلس تغییر رویه داد و طرح جناب جلالی را که معلوم نیست از کجایشان درآورده اند به تصویب رساند.

دانشجوی دکترای خط مشی گذاری ما این را نمی دانست. دانشجوی سال چهارم کارشناسی مدیریت دولتی ما این را نمی دانست. بعد انتظار دارید ظریف در صحن علنی مجلس دروغ نگوید؟ در واقع آنها نه برجام را خوانده اند، نه تحقیقات علمی راجع به برجام را مطالعه کرده اند، و نه حتی اطلاع درستی از فرآیندهای قانونی مرتبط با برجام دارند. البته با عدد و رقمهایی که معلوم نیست از کجا آمده است به خوبی پوپولیسم را به معرض نمایش میگذارند.

یادم هست که یکبار شخصیت آرمانی و محبوب من، عزیز دلها، فامیل دور بزرگوار با آقوی همسایه صحبت میکردند که عزیز دلم فرمود: «ایکاش شعور هم مدرک داشت تا شعور آدمها رو بر اساس مدرکشون می شناختیم». آقوی همسایه جواب داد که: «نه آقو! اگر شعور مدرک داشت یه عده میرفتند مدرک قلابی میگرفتند دیگه نمیشد بی شعوری آنها را ثابت کرد».

قضیه طرفداران حاج حسن معتدل و حاج محمود مهرورز نیز همین گونه است. طرفداران حاج محمود مهرورز اگر نمیدانند، هم خودشان میدانند که نمیدانند و هم دیگران میدانند که آنها نمیدانند. اما طرفداران حاج حسن معتدل دقیقا به همان اندازه نمیدانند، ولی چون مدرک دکترا دارند و یا حتی استاد دانشگاه هستند، هم خودشان نمیدانند که نمیدانند و هم دیگران نمیدانند که آنها ارزنی سواد ندارند. در واقع جهل طرفداران حاج محمود مهرورز جهل ساده ای است، اما جهل طرفداران حاج حسن معتدل از نوع جهل مرکب است، جهلی است در لباس علم، گرگی است در لباس میش.

خواهی که رستگار شوی، به طرفداران حاج محمود مهرورز خدمت کن و بهشان یاد بده، در عین حال از طرفداران حاج حسن معتدل دوری کن که بی سوادانی هستند با مدرک دکترا!

نوع پوپولیسم حاج محمود مهرورز از نوع سنتی بود، اما پوپولیسم حاج حسن معتدل از نوع مدرن است. حاج محمود بر ناآگاهی توده مردم سوار میشد؛ اما حاج حسن معتدل علاوه بر اینکه بر ناآگاهی تحصیل کردگان سوار میشود در عین حال سعی میکند به آنها بقبولاند که بسیار میفهمند.

آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۱۲
علی

اول این پست را مطالعه بفرمایید

خب حال باید دید که آیا واقعا آقای روحانی مانع جنگ بوده است یا خیر؟ آیا مخالفان آقای روحانی مدافع جنگ هستند؟ آیا آنها عاشق جنگیدن و درافتادن با دنیا هستند؟ یا آنکه این حرفها فقط انگهایی که است که طرفداران دولت، به مخالفان آن می چسبانند؟ اینها سوالات مهمی است که پاسخگویی به آنها نتایجی فراتر از انتخابات ریاست جمهوری دارد.

یادمان هست که دولت یازدهم از روز اول، مخالفان خود را با برچسب «کاسبان تحریم» به گوشه رینگ میبرد. اما متاسفانه در همین مدت و به مرور متوجه شدیم که به طور مثال برادر رییس جمهور در اوج بحران پولی سال 1391، صرافی غیر قانونی باز کرده بودند. متوجه شدیم که فاطمه حسینی نماینده لیست امید که مورد حمایت رییس جمهور بود در همان بحران 1391 با تاسیس یک صرافی مشغول پارو کردن پول از دل تحریمها بودند. خب این دو مورد بعلاوه موارد بسیار دیگری از جمله بحث حمایت بابک زنجانی از ستاد انتخاباتی آقای روحانی در سال 92، به مردم این آگاهی را داد که برای پیدا کردن مصادیق کاسب تحریم باید در اردوگاهی جز اردوگاه مخالفین دولت جستجو کنند. این را گفتم که در ابتدا کذاب بودن دولت یازدهم را یادآوری کرده باشم و سپس به بحث حول جنگ طلبی مخالفین دولت بپردازم.

آیا ما با دنیا سر جنگ داریم؟ قطعا خیر. آیا ما میگوییم با دنیا وارد تعامل نشویم؟ باز هم جواب منفی است. حرف ما صریح و روشن است. ما میگوییم اول برنامه پیشرفت کشور، باید متکی بر توانمندی داخلی باشد به حدی که در هر عرصه ای سعی کنیم به بهترین شکل از توانمندی های داخل مرزهای خودمان استفاده کنیم. دوم آنکه سعی کنیم ظرفیت داخلی را افزایش دهیم. استفاده از خارج مرزها هم باید حول همین محور باشد. یعنی ما آنجایی باید از خارج مرزها کمک بگیریم که یا توانایی نداریم و یا آنکه این استمداد از خارج به شکلی باشد که در نهایت منجر به افزایش ظرفیت داخلی شود. وضعیت الان کشور به گونه ای است که ما مثلا مربا وارد میکنیم!! خب واقعا در این کشور ما نمیتوانیم مربا تولید کنیم؟ یکی از اقلام وارداتی ما غذای سگ است. خب واقعا چه نیازی است که اولا غذای سگ وارد کنیم، و آن هم در این حجم وسیع؟ (مراجعه شود به آمار گمرک). ما واقعا به قدری ضعیف هستیم که حتی نمیتوانیم «دسته بیل» مورد نیاز خود را بسازیم؟ ما حتی نمیتوانیم چرخ فرغون تولید کنیم؟ یعنی ما قادر نیستیم که شامپو تولید کنیم؟

عزیزان؛ ما مخالفان دولت به هیچوجه با دنیا سر جنگ نداریم ولی معتقدیم که باید بر اساس منافع خودمان با دنیا وارد معامله بشویم. حرف ما این است که وزیر خارجه مان به جای اینکه پشت اتاق خواب وزیر خارجه آمریکا تشک پهن کند، بهتر است گاهی به عراق و افغانستان و کشورهای خلیج همیشه فارس، ترکیه، روسیه، ترکمنستان و دیگر کشورهای همسایه سفر کند و برای کالاهای تولید داخل بازاریابی کند. حرف ما این است که بر اساس نیازهایمان با دنیا وارد معامله شویم و این معامله از سر عزت باشد. نه آنکه انرژی هسته ای را بدهیم تا در ازای آن غذای سگ وارد کنیم. نه آنکه نفت را، این سرمایه عظیم الهی که متعلق به نسلهای آتی است بفروشیم و دسته بیل وارد کنیم.

شما احتمالا بدانید که ما همچنان از نظر بانکی در تحریم هستیم. یعنی پول را وارد کشور نمیتوانیم بکنیم. البته شرایط به گونه ای است که میتوانیم پول خود را از حسابهای خارج کشور برداریم، ولی جز از طریق مکانیسم فوق پیشرفته «چمدان» نمیتوانیم این پول را وارد کنیم. به همین دلیل است که دولت پول را از حساب خارج میکند، ولی چون نمیتواند این حجم عظیم از پول را در قالب مکانیسم چمدان وارد کشور کند، میرود و با آن غذای سگ و مربا وارد میکند. خب چه کاری است؟ ما میتوانیم همین پول را به طلا تبدیل کنیم و آن را وارد کشور کنیم. واقعا بهتر نیست؟ اینکه ما میگوییم سیستم اقتصادی پسابرجام کاملا رکودی است، یعنی همین! و این یعنی تعامل با دنیا از روی بدبختی. یعنی آنکه طرفهای مذاکره، نیازهای خود را به عنوان امتیاز به ما میفروشند. ما فکر میکنیم امتیاز گرفتیم ولی در واقع نیازهای آنان را رفع کردیم. بعضی از این شرکتهایی که ما از آنها آب معدنی 60 هزار تومنی، غذای سگ، مربا و دسته بیل وارد کردیم، در شرف ورشکستگی بودند یا حداقل اوضاع آنها تعریفی نداشت. لیکن ما رفتیم و محصولاتشان را خریدیم، وضع آنها خوب شد، کارگرانشان به خط تولید برگشتند، ولی در عوض سرمایه نسلهای ما سوخت و کارگران ما خانه نشین شدند و متاسفانه اسم این را گذاشته ایم «تعامل با دنیا»؛ زهی خیال باطل!

مخالفین دولت هم طرفدار تعامل با دنیایند، اما تعامل بر اساس نیاز و از سر عزت. نه آنکه پول ما را آزاد کنند و سپس به ما بگویند چه بخریم که نتیجه آن میشود شکوفایی اقتصادی آنها و سخت ترین رکود اقتصادی بعد از انقلاب در کشور. این صحبتی که دولتی ها در قبال مخالفین خود کرده و آنان را (ما را) متهم به عدم تمایل به تعامل با دنیا میکنند تهمتی بیش نیست.

سوال این است؟ آیا در انزوا میتوان انقلاب را، یک تفکر فرهنگی را صادر کرد؟ قطعا خیر. ما برای صدور انقلاب نیازمند تعامل هستیم. اما تعامل بر اساس مبانی خودمان، نیاز خودمان، و تشخیص خودمان...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۰
علی

دو قطبی های من درآوردی

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ب.ظ

دولت یازدهم یا همان دولت منحط یا همان دولت اشراف یا همان دولت حرف یا هر چیز مزخرف دیگه، به شدت در تلاش است که دو قطبی جنگ-صلح را در کشور راه بیاندازد. در واقع از آنجایی که این دولت به شدت عاری از عمل است و کارنامه خاصی برای عرضه ندارد، سعی می کند تا با ایجاد یک دو قطبی کاذب، مردم را همچنان ترغیب کند تا اشتباه 4 سال پیش خود را تکرار کنند. خب البته قدرت افراد را قوی می کند. آدمهایی که بالذات ضعیف هستند و افسار نفسشان را دست نگرفته اند، وقتی با قدرت قوی میشوند و در واقع قدرت بر آنها لگام میزند به هر کاری دست خواهند زد تا ضعف گذشته را دوباره تجربه نکنند. آدمهای ضعیفی که نهایت تواناییشان برجام است که از آن اگر آب مجلس دهم و دولت دوازدهم برای عده ای گرم شود، هیچ نانی حاصل ملت نخواهد شد.

خلاصه آنکه دولت سعی دارد تا مردم را هیپنوتیزم کرده و به آنها بقبولاند که اگر به روحانی رای ندهند حتما وارد جنگ خواهند شد. یادم هست طی مصاحبه هایی که حول برجام با اندیشمندان مختلف داشتم، متخصصین روابط بین الملل بر این عقیده بودند که آمریکا حتی اگر بتواند با ایران وارد یک جنگ فرسایشی شود، باز این هم کار را نخواهد کرد. در واقع بحث حول توانایی یا عدم توانایی آمریکا نبود. بحث سر خواستن یا نخواستن بود. اینکه آمریکا میتواند وارد یک جنگ جدید آن هم با کشوری همانند ایران شود یک مطلب است، اینکه آمریکا بخواهد وارد چنین جنگی شود مطلب دیگری است. اندیشمندان فوق الذکر معتقد بودند آمریکا حتی اگر بتواند وارد چنین جنگی شود (که نمیتواند)، باز هم طبق منطق بین الملل و قواعد بازی در خاورمیانه، میلی به این کار نخواهد داشت. هر عملی که ایران را از لحاظ سیاسی و نظامی بی ثبات کند، در شرایط فعلی حتی خلاف مصالح آمریکا در خاورمیانه خواهد بود. ایران تنها نقطه قابل اتکاء و باثبات منطقه غرب آسیاست. از این نظر، بی ثبات کردن آن خلاف عقل و منطق است. همین نیمچه بازی سیاسی که کشورها (از ایران تا آمریکا) میتوانند در منطقه ما اجرا کنند نتیجه ثبات ایران در منطقه آشوبناک غرب آسیاست. حال اگر آمریکا با دست خود این لنگر را هم برکند، دیگر هیچ امیدی برای امن کردن و صد البته تضمینی برای تامین منافع آمریکا در منطقه وجود نخواهد داشت.

میتوانیم بگوییم روحانی و تیمش بر سر قبری فاتحه میخوانند که هیچ مرده ای در آن نیست. اما خب چه کنیم که زمان پاسخگویی است و دست دولت خالی از هرگونه منفعتی که مردم آن را بچشند.

اما چه کنیم که پژوهشگران، دانشجویان و اساتید علوم انسانی در حضیض حماقت به سر برده و توانایی تفکر، اندیشه و تحلیل را ندارند و به راحتی هر چه تمامتر فریب بازیهای سیاسی را میخورند...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۷
علی

دولت اشراف

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۵ ق.ظ

افسوس که نان پخته، خامان دارند 

اسباب تمام، ناتمامان دارند

آنان که به بندگی نمی ارزیدند

امروز کنیزان وغلامان دارند

#دولت_یازدهم

#دولت_اشراف

#تفکر_منحط

#برجام

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۲۵
علی

سطح پژوهشگران و دانشجویان علوم انسانی کشور

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۱۵ ب.ظ

نظرسنجی چند تا کانال رو دیدم راجع به انتخابات.

نکات جالبی داشت.

اول اینکه تو همه نظرسنجی ها روحانی و رییسی و قالیباف سه نفر اول بودن. جهانگیری و میرسلیم و هاشمی طبا هم سه نفر بعدی. البته نه اینکه دقیقا به همین ترتیبی که من گفتما یعنی ممکنه روحانی اول باشه یه جا، یه جای دیگه رییسی اول باشه. ولی روحانی و رییسی و قالیباف همیشه نفرات اول تا سوم بودن.

دوم، کانالهایی که اعضاش بیشتر اهل دانشگاه و اینا بودن مثل کانال جامعه شناسی، به روحانی بیشتر رای میدادن سپس بایک اختلاف زیادی رییسی و قالیباف دوم و سوم بودن. در کانالهای مذهبی و دینی رییسی با یک اختلاف زیادی اول بود قالیباف دوم و روحانی سوم.

سوم اینکه، بین رییسی و قالیباف، همیشه رییسی جایگاه بالاتری داره. یعنی بین روحانی و قالیباف و رییسی، یاروحانی اوله،رییسی دوم و قالی سوم یا رییسی اوله،قالی دوم و روحانی سوم.

چهارم: اگر گزینه "رای نمیدهم" هم بین گزینه ها باشه، این گزینه همیشه کنار گزینه روحانی است. مثلا روحانی میشه اول گزینه رای ندادن دوم و سپس رییسی و قالی. یا مثلا گزینه رای ندادن اول، روحانی دوم و بقیه ماجرا! یا مثلا رییسی اول،قالی دوم و سپس روحانی و رای ندادن یا رای ندادن و روحانی و بقیه افراد!

 

اما نکته مهم اینه که رییس جمهور فعلی، ۴ سال پیش با وعده ۱۰۰ روز، رای گرفت. هفته پیش گفت آدم عاقل وعده ۱۰۰ روز نمی دهد. امروز دوباره وعده ۱۰۰ روزه برای رونق اقتصادی داد.

دروغ رییس جمهور مهمه.اما قطعا سطح درک و شعور و بصیرت علوم انسانی خوانده های ما جای تامل فراوان دارد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۱۵
علی

اقتصاد ما و رئیس جمهور اونا!!!

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ

تا دیروز رئیس جمهورشون مودب و باهوش بود. گر چه نبود؛ ولی ما فکر می‌کردیم که بود. برای همین هم تا آب خوردن مردم را به نوک قلم رئیس جمهورشون بند کردیم. اگر دست نامبارک رو می‌چرخاند و لطف همایونی‌شان شامل حال ما می‌شد خب آب خوردنی به دست ما می‌رسید. فکر هم می‌کردیم شیطان اکبر، توبه کرده و بسیار دلش به حال ما می‌سوزد و بسیار موقر بوده و کلا آدم خوشحالی است. پس ذکر شبانه‌مان شد «اوباما ما را لحظه‌ای به خود وا مگذار». من حتی گزاره «باید مدیر از خارج وارد کنیم» را هم در همین منظومه فکر و ذکر «اوباما ما را لحظه‌ای به خود وا مگذار» تفسیر می‌کنم. قرار بود ما را بسازند. مثل ساقی‌ها که جنس به معتادین می‌دهند تا خود را بسازند. ما آنچنان به خود متکی بودیم که نه فقط جنس را از ساقی می‌خواستیم بلکه کار تزریق را هم به ساقی واگذار کرده بودیم.

اما خب آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. یا به قول رئیس جمهور قبلی خودمان...(سانسور شد؛ در شان ما نیست استفاده از چنین الفاظی)! خلاصه که مردم و صد البته سیستم حاکمیتی و انتخاباتی اونا تصمیم گرفتند «فلک را سقف بگشایند و طرحی نو در اندازند» و فردی را رئیس جمهور بکنند که نه تنها خوشحال نیست بلکه کاری جز شاخ بازی و شاید شاخ زدن نمی‌شناسد. خب چه کاری بدتر از اینکه با وجود عالمی بزرگوار و رهبری مقتدر، ما بند اقتصادمان را به خل و چلی چون ترامپ گره بزنیم؟

آخه این «سید مقتدر مظلوم» چقدر حرص بخوره از دست روسای جمهور ما؟ آن یکی که عشق مکتب اسلام با قرائت ایرانی است. این یکی هم که... . خب گفته برید روی پای خودتون بایستید. حرف نامعقولی زده؟ میگه یه طوری اقتصاد رو بساز که چه او با ما بود و چه او با ما نبود، ما ضرر نکنیم. یه طوری محکم ببندید کمربندها را که قامت اقتصادتان همچو سرو باشد. با هر بادی چون بید بر خود نلرزد. شما بگو؛ حرف بدی است؟ غیر منطقی است؟ حالا بماند یه عده که انگار آب شنگولی خوردن فکر می‌کنند همه دنیا با همه دنیا مهربون هستند و همه گوگولی مگولی هستند. پس درب‌های اقتصاد را باز کنیم تا کالا بیاید و برود و به ما خوش بگذرد. نه داداش من این حرفا نیست. یه کاری خب نکنید که بگیم «اقتصاد مهم‌تر از آن است که به دست اقتصاددان‌ها سپرده شود». خب نکنید دیگه. عقل دارید آخه. وقتی بیای کل سیستم رو به اسم اقتصاد آزاد و این حرفا باز کنی وضع میشه همین. هنوز ترامپ داره گلو صاف می‌کنه دولت ما ماست‌ها رو کیسه کرده. خب این یعنی ول معطلیم دیگر! اگر اقتصاد مقاومتی را پیاده می‌‌کردیم الان ترامپ داد هم می‌زد دو تا می‌خوابوندیم زیر گوشش بشینه سر جاش. خب الان دستی نمونده که بتونیم باهاش بریم وسط رینگ. چرا؟ چون فکر می‌کردیم همیشه او با ماست. حالا بماند که اوباما هم با ما نبود. ولی خب اندکی ظاهر را بهتر حفظ می‌کرد.

و این است سزای آنان که به جای سجده بر درگاه خدا، به کدخدا پناه می‌‌‌‌برند....

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۰۰
علی

داستان تحول من: مقدمه

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ب.ظ

همیشه داستان زندگی افرادی که متحول شده‌اند برایم جذاب بوده است. فکر میکردم صاعقه‌ای آسمانی بر سرشان فرود آمده و یا تلنگری ناگهانی باعث تغییراتی جهش‌گونه در طرز تفکر آنها شده است. البته تلنگر ناگهانی وجود دارد، ولی قطعا زمینه‌ای بوده که این تلنگر منجر به آن تغییرات شده است. این تلنگرها همیشه و همه جا و برای همگان رخ می‌دهد، ولی بر عده اندکی موثر است. دوست داشتم بدانم چه عاملی یا بهتر بگویم چه عواملی باعث ایجاد یک جهش رفتاری و یک تغییر بنیادین در طرز فکر افراد می‌شود.

تحول من...!

شاید کمی خنده‌دار به نظر برسد، ولی خود من یکی از همین افراد بودم. بگذارید با هم داستان زندگی فخرالفخرا مفاخرالفخور حافظ الدوله خان رئیس کچل‌ها رو مرور کنیم؛ البته از سال 88 تا به امروز. شاید برایتان جذاب باشد. البته برای ورود به داستان نیاز هست که کمی هم از دوران دبیرستان برایتان تعریف کنم.

سال دوم دبیرستان زمان انتخاب رشته هست. در خانواده ما همه پسرها به طور پیش‌فرض رشته ریاضی-فیزیک را بر می‌گزیدند. ولی انتخاب تجربی توسط من باعث سنت‌شکنی شد. البته کسی طعنه نمیزد که چرا ریاضی نرفته‌ای؟ ولی چون من یک پسردایی دارم که البته بهترین دوست من نیز هست و او رشته ریاضی را انتخاب کرد همه توجهات به سوی او بود و کمتر مورد توجه بودم. البته این نکته را هم باید عرض کنم که من کلا آدم درون‌گرایی هستم و این مورد نیز من را اذیت نمی‌کرد. مسئله‌ای که باعث رنجشم میشد، نه یک عامل بیرونی که رفتار خودم بود. در واقع من اصلا درس نمی‌خواندم در حالیکه پسردائیم (مسعود) هم در بهترین مدرسه تهران درس می‌خواند و هم اینکه همیشه شاگرد اول بود با معدل نزدیک 20! مقایسه همیشگی من با مسعود یک امر طبیعی بود. واقعا شرایط سختی بود و عامل این سختی هم چیزی نبود جز تنبلی خودم.

من تجربی را انتخاب کرده بودم ولی خودم هم می‌دانستم که پزشکی قبول نخواهم شد. علاقه شخصی خودم هم اول به علوم آزمایشگاهی بود بعد هم زیست‌شناسی جانوری.....حالا بریم سال 88؛ سال کنکور!

سال 88 من کنکور داشتم. رتبه‌ای بهتر از 15000 کسب نکردم و با این رتبه در علوم تجربی هیچ دانشگاه روزانه‌ای در رشته‌های درخور و مناسب مرا نمی‌پذیرفت. زمانی که لیست رشته‌های مورد علاقه‌ام را به برادرم دادم که وارد سایت سازمان سنجش کند بدون نظرخواهی خاصی از من و با صلاحدید خودش چند گرایش مدیریت و حسابداری پیام‌نور را نیز اضافه کرد. من پیام نور قم رشته مدیریت بازرگانی قبول شدم. با حدود 20 روز تاخیر ثبت نام کردم چون اصلا تمایلی نداشتم که برای دانشگاه هزینه روی دست خانواده بگذارم. مخصوصا اینکه ما آن زمان تهران زندگی می‌کردیم و رفت و آمد به قم هم هزینه‌ای بود مضاعف! پس قید ثبت نام را زدم ولی با اصرار خانواده و با تاخیری 20 روزه ثبت نام کردم. ترم اول معدلم کمی بیشتر از 14 شد. خوب نبود. از رشته‌ام هم خوشم نمی‌آمد. تصمیم گرفتم یکبار دیگه شانسم را امتحان کنم و در کنکور سال 89 نیز شرکت کنم. هدفم رشته علوم آزمایشگاهی ارتش بود. ارتش؛ برای اینکه سربازی لغو میشد، حقوق ثابت داشتیم و آن 4 سال تحصیل هم بخشی از دوران خدمت حساب میشد به علاوه اینکه بعد از اتمام دوران تحصیل و بلافاصله بعد از ازدواج خانه‌ای هم در اختیارمان می‌گذاردند. 6 ماه مطالعه نیم‌بندی داشتم که منجر به کسب رتبه 9000 شد. پسرداییم هم سال 89 کنکور داشت و در رشته ریاضی موفق شد رتبه 1200 را به دست آورده و در رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران پذیرفته شود. خب رقیب من که البته ناگفته نماند خیلی هم دوستش دارم در بهترین رشته و دانشگاه پذیرفته شد و من سال اول را که خراب کرده بودم و سال دوم هم رتبه‌ام چنگی به دل نمیزد. ولی با این وجود اسمم بین اسامی چند برابر پذیرفته شده برای مصاحبه علوم آزمایشگاهی دانشگاه ارتش بود. بسیار خوشحال شدم. هدفم از اول همین بود. اما یک اتفاق که هنوز هم برایم قابل هضم نیست همه چیز را بهم ریخت. شبی که فردا صبحش باید برای مصاحبه میرفتم، به ناگهان چنان نفرتی از علوم آزمایشگاهی در دلم ایجاد شد که تصمیم گرفتم سر جلسه مصاحبه حاضر نشوم. پدرم، مادرم، خواهران و برادرم و حتی مسعود حضوری و تلفنی چندین بار هدفم را یادآوری کردند که «پسرجان! تو برای همین علوم آزمایشگاهی ارتش یک ترم مرخصی گرفتی، پس چرا الان چنین می‌کنی؟» ولی مرغ یک پا داشت و من نرفتم! عصر روز مصاحبه ناگهان پشیمان شدم که ای خداااااااا! چرا چنین شد؟ و چرا من در حالیکه کمتر از چند ساعت با رشته مورد علاقه‌ام فاصله داشتم با خود چنین کردم؟ نمی‌دانستم قصه از چه قرار است و دست تقدیر چه حوادثی برایم در آستین پنهان کرده است!

ادامه دارد....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۱۱
علی

تحریم ها...

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

میگن تحریم ها برداشته شده؛ خب ما خدا رو شکر میکنیم، لیکن مطمئنیم که به بهانه های دیگر به زودی برخواهند گشت...!

باز هم یک جناح خاص گول لبخندهای دیپلماتیک رو خورد...!

سعد آباد...

ژنو

وین...

.

.

.

.

.

و

جنگ....!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۳
علی