ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنش اجتماعی» ثبت شده است

اصل..مربی اصل..حاشیه نه

جمعه, ۱۵ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۶ ق.ظ

در یادداشت قبلی‌ام با عنوان «نگاهی سرد به پدیده‌ای گرم» توضیح دادم که هر رابطه‌ای برای پایداری و بقا نیازمند عمیق‌تر شدن در گذر زمان است. باید هر روز بُعدی جدید به آن اضافه شود، رنگ جدیدی به خود بگیرد و با شگفتی‌ها برای هر دو طرف تازه شود. رابطه‌ای که از این موهبت بهره‌مند نباشد به مرور زمان برای افراد درگیر سرد می‌شود، از چشم می‌افتد و جذابیت خود را از دست می‌دهد. به‌روز شدن، رابطه را تداوم می‌بخشد. لیکن به‌روز شدن یعنی ایجاد حاشیه! مثل فوتبال که اگر حواشی آن نباشند، جذاب نمی‌شود، رابطه هم اگر حاشیه نداشته باشد با روان افراد درگیر نخواهد شد. این حواشی هستند که به رابطه جذابیت می‌بخشند. «دعوا نمک زندگیه» یک جمله‌ از سر شکم‌سیری نیست. اگر زندگی، «زندگی» باشد، و زن و شوهر واقعا قصد زندگی داشته باشند، دعواها و بگو‌مگو‌های کوچک از قضا باعث صمیمیت بیشتر رابطه خواهند شد. یا مثلا وقتی دو همکار با هم به باشگاه ورزشی می‌روند، حاشیه‌‌ای به رابطه خود اضافه کرده‌اند. یا اگر استاد و شاگرد با هم دردِ دل می‌کنند رابطه خود را رنگ جدیدی بخشیده‌اند که جذابیت آن را بالا خواهد بود.

اما حاشیه هر چقدر هم که جذاب باشد صرفا «حاشیه» است. نباید جای اصل را بگیرد. همان‌طوری که نبود حاشیه باعث خسته شدن افراد دخیل در رابطه می‌شود، پر رنگ‌تر شدن حاشیه نسبت به اصل هم باعث فروپاشی آن خواهد شد. اجازه بدهید با یک مثال بهتر این موضوع را توضیح دهم. یک خانه را در نظر بگیرید. اگر خانه رنگ نداشته باشد امکان زندگی در آن هست؛ اگر خانه گچ‌بری‌های دل‌نشین نداشته باشد همچنان قابل سکونت است؛ اگر کف خانه سرامیک نشده باشد زندگی در آن ممکن است. اما فرض کنید خانه‌ای «ستون» نداشته باشد؛ بله فرض آن هم تقریبا محال است. خانه‌یِ بدون ستون؟!؟! مگر امکان دارد؟ نه؛ چنین خانه‌ای وجود ندارد. خانه بدون ستون نمی‌تواند سرِ پا بایستد، پس چه چیزی باید وزن سقف را تحمل کند؟ خانه بدون رنگ و گچ‌بری و سرامیک و دیگر تزئینیات وجود دارد و می‌توان در آن زندگی کرد؛ چنین خانه‌ای فقط زیبایی ندارد و دل‌نشین نیست، اما خانه‌ی بدون ستون اصلا وجود ندارد. ما البته خانه را نمی‌سازیم که ستون بسازیم، ولی برای ساخت خانه باید حتما ستون هم داشته باشیم. این از نکات بدیهی در ساخت خانه و هدف ما از ساخت آن است.

اجازه بدهید به بحث «رابطه» برگردیم. هر رابطه‌ای یک ستونی دارد که اگر نباشد آن رابطه تداوم نخواهد داشت. یک رابطه خوب نیازمند ستون و حاشیه است. ستون رابطه را سرِ پا نگه‌می‌دارد و حاشیه به آن زیبایی می‌بخشد. درست همانند خانه، که ستون آن را نگه‌می‌دارد و رنگ و سرامیک آن را زیبا و زندگی در آن را جذاب می‌کنند. برای بقا و جذابیت یک رابطه، اعضای آن باید هم به اصل رابطه توجه کنند و هم به حواشی آن. گاهی چنان به حواشی توجه می‌کنیم که یادمان می‌رود چرا رابطه را ایجاد کرده‌ایم. البته در بعضی از روابط، بُعد اصلی دقیقا همانند ستون خانه است، یعنی هدف اصلی ما از ایجاد رابطه نیست، ولی بدون آن نیز رابطه به سرعت از بین خواهد رفت. مثلا رفتار جنسی در ازدواج. در رابطه زناشویی، زن و شوهر نمی‌توانند هیچ حاشیه‌ای را جایگزین رابطه جنسی کنند. اما هدف اصلی و نهایی ما از ازدواج هم چنین روابطی نیست. اینجا رابطه جنسی دقیقا مثل ستون برای خانه است. اما در بعضی دیگر از روابط، ما با چنین مسئله‌ای مواجه نیستیم. مثلا وقتی دو نفر برای «همکاری علمی» با هم رابطه ایجاد می‌کنند، همکاری علمی حکم رابطه جنسی در ازدواج را ندارد. در گذر زمان ابعاد دیگری می‌توانند به عنوان موضوع اصلی برای برقراری ارتباط جایگزین موضوع اولیه باشند. مثلا دو همکار علمی، ممکن است با هم ازدواج کنند؛ در این شرایط دیگر «همکاری علمی» موضوع اصلی در رابطه میان این دو نفر نیست. این دو نفر می‌توانند دیگر همکار پژوهشی نباشند اما رابطه‌ای بسیار صمیمی با یکدیگر داشته باشند، چرا که نوع رابطه آنها به کلی تغییر کرده است. اما فرض کنیم دو نفر، مثلا دو آقا، همکار پژوهشی هم‌دیگر هستند. آنها در اوقات فراغت خود ممکن است در مورد مسائل شخصی‌شان با هم‌دیگر صحبت کنند و از هم‌دیگر مشورت بگیرند. این صحبت و مشورت حکم حاشیه را در رابطه میان آن دو دارد و خشکی رابطه را از بین می‌برد. نکته مهم این‌جاست که این دو نفر حتما برای هدف خاصی تصمیم گرفته‌اند با هم‌دیگر وارد همکاری پژوهشی شوند. اگر حواشی (صحبت و مشورت در مورد مسائل شخصی) چنان غلبه‌ای بر همکاری پژوهشی پیدا کند که دیگر آنها فرصت نکنند کار علمی خود را پیش برند، تا مدتی این رابطه برای آنها بسیار جذاب است (همانند خانه‌ای که ستون محکمی ندارد ولی ظواهر آن بسیار زیبا هستند). ولی پس از یک زلزله این رابطه جذاب از بین خواهد رفت. بیائید فرض کنیم هدف آنها از ایجاد رابطه «تقویت کارنامه علمی» است اما پس از مدتی یک یا هر دوی این افراد به خاطر قوی نبودن کارنامه علمی، فرصت‌های خوبی را از دست دهند. در چنین شرایطی آنها از درگیر شدن در آن رابطه‌ی زیبا پشیمان خواهند شد. چرا؟ چون هدف اصلی آنها از ایجاد آن رابطه محقق نشده است. پس آنها به این فکر می‌افتند که ادامه آن رابطه فرصت‌های بعدی را هم خواهد سوزاند. و به این شکل از ادامه رابطه منصرف می‌شوند، چرا؟ چون در این رابطه حاشیه بر اصل غلبه کرده بود.

ما می‌توانیم حاشیه‌ها را زیاد و زیادتر کنیم، ولی باید مراقب باشیم که ازدیاد حواشی ما را از اصل غافل نکند. اصل را اگر حفظ کنیم، حاشیه‌ها رابطه را جذاب خواهند کرد، ولی اگر موریانه‌ها ستون رابطه را بجوند، رنگ و گچ‌بری زیبا و سرامیک‌های کف زمین فقط موجب خسران اعضای درگیر در رابطه خواهند شد...

یاد یک سکانس از فیلم محبوبم «آژانس شیشه‌ای» افتادم که مامور امنیتی به «حاج کاظم» می‌گوید: «اصل..مربی اصل..حاشیه نه!». البته من نمی‌گویم حاشیه نه؛ بلکه می‌گویم اصل را از یاد نبریم و مراقب ستون خانه‌مان باشیم.

مراقب ستون خانه خودمان باشیم و آن‌گاه به زیبایی ظواهری آن توجه کنیم تا روابط‌مان پایدار بماند...

و یادمان باشد: «رابطه هر چه زیباتر باشد، از بین رفتن‌ش دردناک‌تر خواهد بود...».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۶
علی

کسب قدرت اجتماعی-2

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ب.ظ

در این مملکت هیچکس را پیدا نخواهید کرد که به تلون عقیدتی اصلاح طلبان و اعتدالیون باشد. آنها در اوائل دهه 60 و حتی تا اواسط دهه 70 و بعضی هایشان تا اواخر دهه 80، از آنور بوم می افتادند و امروز از اینور بوم؛ ماجراهای اکبر پونز که کاملا معروف است؛ افراطهای جناب روحانی حتی تا سالهای 78 زبانزد است؛ متن های نوشته شده توسط آقای خاتمیدر روزنامه کیهان؛ مصطفی تاجزاده که رفتارهای موتوری اش موجب خانه نشینی اعضای نهضت ملی-مذهبی شد؛ تا... اگر بخواهم بنویسم بسیار طولانی خواهد شد.

اما واقعیت این است که این افراد به واسطه قدرت فوق العاده و تبحر بالای رسانه هایی که پشتیبانشان هستند، و البته استفاده از ادبیات مناسب (و البته منافقانه) کاملا میتوانند خود را در دل بخشی از مردم جا کنند. البته آنان می دانند باید چگونه صحبت کنند تا چه افرادی را جذب کنند و این بسیار مهم است. متاسفانه تا چهارشنبه عصر، هیچکس هیچ ایرادی نمی توانست به آقای رئیسی بگیرد. البته ایرادهای سلیقه ای، یا حتی برنامه ای بود، ولی ایرادی نبود که زبان ما بسته باشد. اما چهارشنبه عصر تصاویری از این مرد در کنار یک خواننده پخش شد که توانست موج بزرگ ایجاد شده توسط قالیباف را کاملا خنثی کند. آخر جناب رئیسی محترم؛ شما کجایتان به فردی مثل تتلو میخورد؟ چه کسی گفته استفاده از این روش شما را محبوب قلوب می کند؟ حداقل اگر فردی مثل محمد اصفهانی یا علیرضا افتخاری بود خب به تیپ شما میخورد و برایتان محبوبیت میخرید. اما تتلو؟ واقعا تتلو؟ این آیا عوامفریبی نیست؟ چه کسانی به شما پیشنهاد دادند با تتلو هم قطار شوید؟

بنای بر زیاده گویی ندارم.

اما کسب قدرت اجتماعی هم روش و راهکار دارد. من در این زمینه وارد نیستم. اما به آقایان اصولگرا و به دوستان مذهبی خودم توصیه میکنم چند کارگروه تخصصی در این زمینه تشکیل دهند.

باشد که توانمندی کسب کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۰۰
علی

کسب قدرت اجتماعی

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ب.ظ

کسب قدرت اجتماعی، از مقوله های فوق پیچیده است که هر کسی را یارای اجرای آن نخواهد بود. بحث حول این مفهوم البته به سختی اجرای آن نیست. ولی در مقام عمل، این امر بسیار پیچیده می نمایاند. (و من چقدر به خودم فشار می آورم که فلسفی بنویسم.) سهولت در نظر، باعث آن است که هر کسی در خود این توانمندی را حس کند؛ اما صعوبت در عمل مسبب خسران فراوان است.

از خوبی های جریان اصلاحات یکی هم آن است که هر کسی تخصصی بحث می کند. اگر کسی در عرصه خاصی مدعی است، می توان نتیجه گرفت که او حداقل چند کتابی در آن زمینه خوانده است. اگر هم صحبتی ندارد، سکوت پیشه می کند. اما در مقابل، جریان اصولگرا و اگر عام تر بحث کنیم، جریانات مدعی مذهب در کشور ما، با اینکه مطالعه زیادی هم ندارند، اما سعی دارند در قبال هر چیزی نظریه علمی مطرح کنند.

البته متاسفانه نسل جدید اصلاح طلبان نیز همانند نسل قبلی نیست. آنها به گمانم شبیه جریان اصولگرا شده اند و این اصلا خوب نیست.

القصه، در گروه های تلگرامی که مشاهده می کنم، دوستان عزیز مذهبی من، در هر زمینه ای که بحثی مطرح می شود داخل گود شده و اظهار فضل می کنند، لیکن از آنجا که سوادشان بیش از ارزنی نیست، در هر مورد نیز با وسعی کم و توانی اندک، در آخر مجادله، به بدترین شکل ممکن ضایع (!) شده و میدان را به دوستانی که با ما هم نظر نیستند واگذار می کنند.

برای دوستان حزب اللهی خودم به شدت آرزو میکنم که در ابتدا کمی سطح سواد خودشان را بالا ببرند و در مرحله بعد کمی تخصصی تر بحث کنند.

در مورد برجام که با دوستان بحث می کردیم، از آنجایی که به لطف یکی از اساتید گرام، تخصصی در این زمینه وارد شدم تقریبا دست خالی جریان اصلاحات و اعتدال را رو کردم. اما دوستانی داشتم که چه در زمینه برجام، چه در زمینه سند 2030، چه در زمینه تاریخ انقلاب و چه در زمینه های دیگر اظهار فضل می کردند بدون آنکه حتی اندکی مطالعه داشته باشند. از این رو، وقتی افراد بی طرف مشاهده می کنند که در هر زمینه ای، جریان اصلاحات پیروز است و در واقع دست خالی جریان اصولگرایی را میبینند، خب طبیعی است که به آن سو متمایل شوند.

کمی مطالعه، کمی بحث تخصصی، کمی دقت نظر، کمی ادعای کمتر، دوستان! اندکی تفکر...

زین همین سبب، معمولا جریان اصلاحات به شکلی آرام و تدریجی، قدرت اجتماعی بیشتری را به سمت خود جذب می کند. شاید در سالهای گذشته مثلا اوائل دهه 70، و حتی تا اواسط دهه 80، پایگاه اجتماعی اصولگرایان بسیار بیشتر بود، اما در گذر زمان شاهد آن هستیم که نفوذ کلمه اصلاح طلبان بیشتر میشود، چون تخصصی بحث میکنند. کلا آنکه اگر چیزی نمیدانیم، حداقل تخصصی بحث نکنیم، سوالی بپرسیم، یا در بهترین حالت، پارادوکس های منطق طرف مقابل را به او نشان دهیم. ولی بحث ایجابی نکنیم که ضایع می شویم!

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۵
علی

مسائل تمدنی و مفهوم مسئولیت اجتماعی

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۹ ق.ظ

امروزه یکی از موضوعات بسیار مهم که در رشته های مدیریت، جامعه شناسی و علوم سیاسی و حتی اقتصاد مورد بحث قرار میگیرد، موضوع «مسئولیت اجتماعی» است. اگر بخوام خیلی خلاصه در موردش مطلبی بگویم، این خواهد شد که: «مسئولیت اجتماعی به بحث در مورد چیستی وظایف یک کنشگر اجتماعی، در برابر جامعه، ملت و حتی دنیا پرداخته و چگونگی انجام این وظیفه را بیان میدارد». کنشگر اجتماعی در اینجا، هم میتواند انسان باشد، هم میتواند گروه باشد و هم میتواند سازمان یا حکومت باشد. البته در یک تعریف عام تر، خود جامعه هم یک کنشگر اجتماعی است. ولی در تعریف ما خود جامعه جایی ندارد.

هر مفهوم یا شبکه ای از مفاهیم در برابر یک یا چند مسئله ایجاد میشود. به این ترتیب که مسئله ای شکل میگیرد، ذهن اندیشمندان را به خود مشغول میدارد، و سپس نتیجه تفکر این اندیشمندان ایجاد مفهوم یا شبکه ای از مفاهیم برای ایجاد نظریه حول توصیف مسئله مورد نظر و سپس چگونگی حل آن خواهد شد. اما اینکه چرا مفهوم مسئولیت اجتماعی در غرب که مرکز فعلی تمدن سازی در جهان است ایجاد شد خود جای بررسی و بحث فراوان دارد. اما واقعیت این است که تمدن غرب در یک چشم انداز عام، یک تمدن لیبرالیستی و مبتنی بر فردگرایی است. از نظر من، بهترین توضیح برای عبارت گذشته، بحث «دست نامرئی» آدام اسمیت است. به طور خلاصه اینکه، طبق مبانی لیبرالیسم، «هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش». لیکن بزرگانی که تمدن غرب را پایه گذاری کردند با خود نیاندیشیدند که جامعه نیز از برای خود هویتی جدای از فرد دارد و فردگرایی محض گرچه در ابتدای امر خوب است، اما در ادامه مسیر به مشکلاتی دچار خواهد شد. آنها نفهمیدند اما جامعه غرب با این مشکلات مواجه شد. نظریه پردازان بعدی، برای حل این مشکلات دست به ابداع مفهوم مسئولیت اجتماعی زدند تا بر اساس و حول این مفهوم، دستگاه نظریه ای ایجاد شود که به وسیله آن بتوان مشکلات این تمدن را حل نمود.

باری با خود می اندیشیدم که آیا در یک تمدن اسلامی یا حتی یک تمدن مارکسیستی، مشکلاتی حادث میشد که برای حل آن نیازمند مفهوم مسئولیت اجتماعی باشیم؟ به احتمال زیاد جواب منفی است. باید حول این موضوع بحث و مطالعه کرد.

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۲۹
علی

مارک لباس و شکل عمل

جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

تنبلی علل مختلفی دارد که «زبان» نیز می‌تواند یکی از علل آن باشد. تنبلی امروزه بلای جان جامعه است. تنبلی در کار، در مطالعه، در درس خواندن و حتی تنبلی در ورزش کردن! در این نوشتار قصد ما ساده‌نگری نیست بلکه ساده‌سازی است. می‌خواهیم یکی از واقعیت‌های چند وجهی جامعه را از زاویه یک وجه آن کنکاش کنیم. لیکن نمی‌خواهیم بگوییم که این یک عامل تنها علت ساخت این واقعیت است. علل، مختلف هستند ولی در یک یادداشت چند صد کلمه‌ای توان بحث حول همه این علل نیست. پس همراهی کنید ما را در بررسی یکی از علل تنبلی در جامعه امروزین ما...!

بروبچههای پست مدرن معتقدند که حقیقت ثابت نیست و شاید هم اصلا حقیقتی نیست! و این یعنی واقعیت با توجه به مکانی و زمانی، می‌‌تواند تغییر ‌کند. راحت‌تر بگویم؛ حقیقت هر چیزی در این عالم با توجه به مکان و زمان و هر آنچه «محیط» شیء را تشکیل می دهد تعریف می‌شود و هر چیزی که صاحب اراده است بر اساس محیط، واقعیت خویش را می سازد. زبان و کلمات در این نگاه بسیار اثر گذارند و به راحتی می‌توانند حقیقت اشیا را تغییر دهند. از این منظر زمانی که کلمه‌ای تکرار می‌شود و یک جریان زبانی به‌ راه می‌افتد این پتانسیل را دارد که واقعیت جامعه را به کلی تغییر دهد. البته الزامی نیست که این کلمه یا واژه زبانی حتما از دهان خارج شود. اگر آن کلمه به صورت تصویر حک شده در بیلبوردهای شهر باشد، و یا در تبلیغات با انواع گوناگون، تکرار شود و یا اگر پشت لباسی که می‌پوشیم حک شده باشد، باز هم اثر خود را خواهد گذاشت.

از سویی دیگر در اذهان ما ایرانی‌ها حداقل به دلیل داستان‌ها و قصه‌هایی که در دوران کودکی شنیده‌ایم و بعضی از فیلم‌هایی که در تلویزیون دیده‌ایم به جز موارد تک و توکی، واژه پادشاه یا ملکه همواره مترادف بوده است با تنبلی، تن آسایی و بی‌تحرکی؛ هم ردیف بوده است با اسیر امیال نفسانی شدن، بی‌تدبیر بودن و بی‌عرضه نمودن. در حافظه تاریخی ما همواره ملکه‌ها و پادشاه‌ها افرادی مایوس کننده بوده‌اند که جز خور و خواب چیزی نمی‌دانستند. افرادی گریزنده از قانون و مقررات، فراری از هر آنچه بوی قرارداد اجتماعی اخلاقی بدهد و گریزان از هر آنچه زیبنده یک شهروند متمدن است.

سخن آنکه بر مبنای اندیشه پست مدرن، آن‌گاه که کلمه‌ای حول وجودی، تکرار شود، بچرخد و با آن عجین شود. آن‌گاه که بار معنایی آن کلمه که خود برگرفته از گذرگاه تاریخی آن است، به طور مستمر در کنار چیزی بنشیند، آن چیز، مفهومی خواهد یافت هم‌تراز با آن کلمه. در واقع معنای کلمه سازنده مفهوم آن وجود خواهد شد. ساده‌تر بگویم، زمانی که شخصی در گذر زمان همواره با کلماتی چون ملکه یا پادشاه مورد خطاب قرار گیرد، رفتاری همانند ملکه یا پادشاه از خود بروز خواهد داد. این روزها شاهد هستیم که جوانان سرشار از تنبلی‌اند. از کار گریزان و در پای تبلت‌ها و لپتاپ‌ها نشستگانند! شاهد هستیم که کار ارزش نیست و از زیر کار فرار کردن، مترادف با زرنگی و توانمندی است. و البته در همین روزها شاهد هستیم که جوانان ما علاقه وافری به خریدن و پوشیدن لباس‌هایی نشان می‌دهند که I’m queen عبارت حک شده بر روی آن است. «من ملکه هستم» یا «من پادشاه هستم» را بگذارید کنار حافظه تاریخی ما از ملکه و پادشاه که در گذر زمان افرادی تنبل بوده‌اند و تن‌پرور. جوان I’m queen می‌پوشد و فکر می‌کند که دیگران باید او را همانند ملکه و یا پادشاه نظاره کنند و این انتظار نوع رفتار دیگران را یا شاید نوع برداشت جوان از رفتار دیگران و یا حتی انتظاری که جوان از رفتار دیگران دارد را شکل می‌دهد. شاید هم دیگران انتظار دارند که جوان واقعا چون پادشاه و ملکه رفتار کند. و این هر 4 گزینه گرچه در بلند مدت می‌توانند اثراتی متفاوت بر رفتار بگذارند ولی اثرشان در کوتاه مدت تقریبا به یک شکل است. و آن ایجاد یک محیطی است که وجود قرار گرفته در این محیط (در اینجا جوان مد نظر است) حتی اگر واقعا هم فکر نکند که ملکه یا پادشاه است رفتاری همانند ملکه و پادشاه می‌خواهد که از خود بروز دهد. و صد البته در حافظه تاریخی ما ملکه و پادشاه افرادی تن‌پرورند که کار را عار و برای طبقات فرودست می‌انگارد و این چنین است که در جامعه ما کار، عار تلقی می‌شود و فرمان راندن یک ارزش و تنبلی مترادف زرنگی تصور می‌شود.

آری این چنین است برادر...خواهر...!

 

از سری یادداشت های من برای نشریه چشمه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۰
علی

فضای مجازی و جو روانی پلاسکو

جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

فضای مجازی منافع بسیاری دارد. بسیار شده که رفتار زشت فردی به سرعت در گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی دست به دست شده و به مثابه سدی در برابر تکرار آن رفتار عمل کرده است. بسیارشده که حق مظلومی از ظالمی به واسطه همین دست به دست شدن‌ها گرفته شده است. فضای مجازی باعث شد که مردم به صورت آنلاین در هر کجا که هستند از اخبار مملکت آگاه شده و در غفلت و بی خبری به سر نبرند.

اینها همه خوب است. اما فضای مجازی باعث تخلیه روانی جامعه می‌شود. جلوی انقلاب رفتاری را می‌گیرد. فضای مجازی باعث تحکیم ساختارهای قدرت می‌شود. فضای مجازی باعث می‌شود تا افراد به جای اعتراض در کف خیابان، به اعتراض مجازی روی بیاورند. فضای مجازی جماعت را از هم تفکیک کرده، سطح اعتراض را به فرد تقلیل می‌دهد و البته میزان نارضایتی در فرد را افزایش می‌دهد. اما چون اجازه تشکیل اجتماع را نمی‌دهد، از شکل گیری یک جریان اعتراضی واقعی جلوگیری می‌کند. در روز حادثه پلاسکو من معترض بودم اما نمی دانم به کجا؛ به شهرداری؟ شاید؛ به دولت؟ شاید؛ به کلیت سیستم حکومتی؟ شاید؛ به مردم؟ شاید؛ به آتش نشانی؟ شاید؛ واقعا نمی دانم به کجا باید معترض می‌بودم. اما اعتراض داشتم. مطمئن هستم که شما هم چنین حسی را داشتید. بسیاری از مردم چنین حسی را داشتند. عمق اعتراض در هر کدام از ما بسیار بالا بود. اما این اعتراض هیچگاه مجال بروز نخواهد یافت. می دانید چرا؟ چون جماعت نیستیم.

فراتر از پلاسکو نگاه کنیم. سال 95 مملو از شوک‌های مختلفی بود که این سال را منحصر به فرد کردند. از قضیه فیش‌های نجومی بگیریم، افزایش قیمت دلار به سطح 4 هزار تومن، املاک نجومی، دروغ‌های مسئولین که پشت سر هم ذهن ملت را آشفته می کرد، قضیه صندوق فرهنگیان و اختلاس 8 هزار میلیارد تومنی، قضایای دائر مدار حسین فریدون برادر رئیس جمهور و ... . شاید بعد از انقلاب هیچ سال دیگری مثل امسال آبستن قضایای مختلفی که هر کدام می‌توانستند منجر به یک آشوب خیابانی بشوند نبوده است. مردم ما امسال در معرض انواع و اقسام شوکهای مختلف بودند. فساد مرفهین بی درد در کنار گورخوابی مستضعفین، خود عامل مهمی بود که می توانست پایه‌های سیاسی یک حکومت را به لرزه درآورد. اما چه اتفاقی افتاد؟ هیچ! چرا؟

برای این سوال دلایل بسیار زیادی را می‌توان برشمرد. اما یکی از دلایل از نظر نگارنده تخلیه بار هیجانی افراد در فضای مجازی است. اجتماعات و رفتارهای منجر به انقلاب و یا حداقل اعتراضات به فساد دستگاه حاکم، به هر میزان که عقلانی باشد، قطعا نیازمند درجه ای از احساسات، بار روانی و هیجانات منفی است. اگر این بخش دوم نباشد، هر میزان که درجه عقلانیت اعتراض هم فزونی یابد، نتیجه ای جز سکوت نخواهیم داشت. در واقع رابطه این دو متغیر در این فرمول رابطه ضربی است که اگر یکی از متغیرها صفر شود، بدون توجه به میزان متغیرهای دیگر، نتیجه قطعا صفر خواهد بود. فضای مجازی بسیار به این قضیه کمک می کند که بار روانی افراد با «فروارد» کردن مطالب از این گروه به آن گروه، تخلیه شود. افرادی هم که از نظر احساسی تخلیه شده باشند، انگیزه ای برای اعتراض نخواهند داشت و در نتیجه سیکل اشتباهات گذشته باز تکرار خواهد شد.

متخصصین امر معتقدند که اعتراضات سالهای 74 و 75 مردم ایران که در کف خیابان پی گرفته شدند، منجر به تغییرات اساسی در پارادایم ذهنی دولت وقت در عرصه اقتصاد شده بودند. اما اجل به دولت مهلت نداد و اتمام فرصت 8 ساله دولت سازندگی نگذاشت تا اصلاحات مد نظر خود را پی بگیرد. شاید اگر آن روز هم فضای مجازی وجود داشت، هیچگاه مردم وارد صحنه نمی شدند و اعتراض واقعی به سیاست های غلط اقتصادی دولت صورت نمیگرفت و هیچگاه صدای مردم به صورت واقعی به مسئولین نمی‌رسید. هر چند وضع اقتصاد ما همیشه بحرانی است، اما مطمئنا اگر آن اعتراضات «کف خیابان» نبود وضع امروز، از این هم بحرانی‌تر بود.

اما فضای مجازی به صورت جدی مردم را به مبل منازلشان چسبانده است و با «کنش فرواردی» بار روانی اعتراضی آنها را به سمت صفر میل می دهد و اینگونه است که یک نظام سیاسی با این همه شوک فسادی در یک سال، همچنان سر پا مانده است... .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۳۶
علی