دیده نشدن
سهم من این است؛ دیده نشدن!
رویای من این است؛ دیده نشدن!
آینده من چیست؟ دیده نشدن؟
سهم من این است؛ دیده نشدن!
رویای من این است؛ دیده نشدن!
آینده من چیست؟ دیده نشدن؟
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
دیوان حافظ
متن وعده داده شده را ان شاءالله در فرصتی مناسب خواهم نوشت. اما این متن یک متن «همینطوری» است. راستش را بخواهید دلم گرفته بود. راهی برای باز کردنش نداشتم. تصمیم گرفتم چیزکی بنویسم. وگرنه نه هدف خاصی پشت این متن است و نه موضوع خاصی را پی میگیرد.
جند روزی میشود که از تلگرام بیرون زده ام. دلم برای دوستانم تنگ شده است. ولی خب زندگی فعلا چنین اقتضاء می کند. تازه امشب فهمیدم چقدر عقبم از پایان نامه. و فهمیدم چقدر باید بیشتر کار کنم. روزی 3 تا 4 ساعت تبدیل شده است به روزی 7 تا 8 ساعت کار. البته با وجود کارهای فراوان دیگر. خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود..
البته امیدوارم مصاحبه کنندگان عزیز راحت وقت بدهند. بلکه رستگار شویم.
حتی حوصله ندارم بیش از این بنویسم.
خدایتان خیر دهاد.
چند روزی حسب دعوت یکی از دوستان عضو توئیتر شدم. یک شبکه اجتماعی برای جملات قصار. خب واقعا به درد من نمیخورد. هم وقت میگرفت. هم اینکه من اهل جملات قصار نیستم. دفعاتی که حرف میزنم باید کم باشه، ولی وقتی شروع میکنم به صحبت کردن باید از مقدمه تا نتیجه رو مفصل برم.
خلاصه که هر کسی را بهر جایی ساختند. ما را از آنِ وبلاگ خلق نمودند.
باشد که در همین خانه مشغول درّ فشانی باشیم...
توئیتر در همین حد که لینک پستهای اینجا را، آنجا به اشتراک بگذارم:)
آقا من حس ندارم دیگه مثل قدیم هر روز پست بذارم، ولی خب نمیشه که هر هفته هم فقط یک پست ارسال کنم. از این رو، وقتی یک مطلبی به ذهنم رسید، میام اینجا وعده میدم، بعد سر فرصت اصل متن را مینویسم، فلذا، امروز هم وعده می دهم که متنی در مورد معجزات انبیاء و تکامل فهم بشر به نگارش در بیارم.
ان شاءالله به زودی...
سالها پیش در جنوب شرق تهران، در شهرکی به نام "امیرالمومنین (ع)" زندگی میکردیم. سالی که قصد ترک آنجا را داشتیم، هم قصابی افتتاح شد، هم تعمیرگاه، هم نانوایی سنگکی، هم یک سوپرمارکت به روز، شیک و جدید و هم چندین فضای تفریحی در گوشه های مختلف شهرک.
مقطع کارشناسیم که تمام شد، در دانشگاه هم نمازخانه زدند، هم چندین و چند آلاچیق برای گذران اوقات فراغت، هم اینترنت وایرلس دانشگاه شروع به کار کرد و هم...
خدا بخواهد تا چند ماه دیگر مقطع ارشدم نیز تمام میشود، متروی کنار دانشکده به زودی فعال خواهد شد
:)
کمیسیون تجارت خارجی آمریکا در حمایت از پسته داخلی، تعرفه ۲۴۱ درصدی برای واردات پسته از ایران را تمدید کرده است.
آمریکاییها احتمالا یا عقل ندارند یا از آن دانش اقتصاد که لیبرالهای ایرانی بهرهمندند، بیبهرهاند!
اینها میتوانند به جای رنجی که برای کاشت و داشت و برداشت پسته میکشند، پسته ایرانی را با حداقل ۸۰ سنت تا یک دلار ارزانتر وارد کرده و نوش جان کنند. ظاهرا اصل مزیت نسبی هنوز به آمریکا نرسیده و اینها حتی توان محاسبه مقرون به صرفه بودن یا نبودن کاشت چیزی را ندارند! باید دکتر عباس عراقچی را دعوت کنند تا درباره مقرون به صرفه نبودن کاشت پسته در اتاق بازرگانیشان سخنرانی و آگاهشان کند.
آمریکاییها ظاهرا قصد مبارزه با قاچاق کالا را هم ندارند. هنوز این علم و تکنیک خاص لیبرالهای ایرانی به آمریکا نرسیده است که راه مبارزه با قاچاق، کاهش تعرفه است تا کالا به صورت رسمی وارد شود. یحتمل با وضع این تعرفه سنگین، قاچاق پسته به آمریکا اوج خواهد گرفت! برخی اعضای اتاق بازرگانی تهران را باید برای مشورت در این زمینه دعوت کنند.
منبع:کانال تلگرامی یاسر جبراییلی
واقعیت این است که
همه در زندگی عذابت خواهند داد
فقط باید کسانی را انتخاب کنی که ارزش رنج کشیدن بخاطرشان را داشته باشند!
باب مارلی
داشتم به علت استعفای حجت الاسلام ناطق نوری از معاونت بازرسی بیت رهبری فکر می کردم به یک قاعده جالب رسیدم:
ناطق به عنوان عضو بیت رهبری به نفع یک کاندیدا وارد گود انتخابات شد اما هیچ کس به این واسطه، بیت رهبری یا خود رهبری را به دخالت یا سو گیری در انتخابات متهم نکرد.چرا؟
حال اگر یک معاون دیگر بیت فقط از درب ستاد رئیسی رد می شد یا احیانا یک عکس از او ورئیسی منتشر می شد وی کاندیدای بیت معرفی و اکنون هم کاندیدا ی شکست خورده بیت معرفی می شد.چرا؟
شریعتمداری و دعایی عینا با شرایط مشابه در دو موسسه کیهان و اطلاعات نماینده ولی فقیه هستند اما وقتی شریعتمداری مطلبی می نویسد که خوشایند عده ای نیست فوراً نمایندگی ایشان از سوی رهبری را یاد اوری می کنند و تلاش می کنند حرف شریعتمداری را حرف رهبری معرفی کنند اما جنا ب دعایی بر جنازه یکی از اپوزیسیون نظام که تابوت وی با پرچم شیر وخورشید پوشیده شده است نماز می خواند اما کسی اعتراض نمی کند.چرا؟
ابراهیم رئیسی کمتر از دوسال است از رهبری حکم انتصاب گرفته اند.به همین دلیل عده ای تلاش کردند وی را کاندیدا ی رهبری معرفی کنند و دوگانه حاکمیت-مردم را در انتخابات شکل دهند اما حسن روحانی ۲۰سال از رهبری حکم گرفته است اما کسی او را کاندیدا ی رهبری معرفی نکرد.چرا؟
و........
علت چسیت؟ معتقدم مهمترین دلیل آن قطب بندی نجابت و دریدگی در نگاه به این مساله مشترک است.
منبع: کانال تلگرامی دکتر گنجی