دلیلی دیگر در اثبات وجوب تعیین ولی از سمت خداوند متعال
وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (ابراهیم علیه السلام/ 22)
طبق آیه فوق شیطان که رهبر گمراهان عالم است، در ابتدا حرفی را بیان می کند. افرادی یوغ پیروی از شیطان را بر گردن آویخته و دنباله روی فرامینش می شوند. ولی در آخر کار شیطان خود را از اعتقادات و اعمال آنها مبرا کرده و به آنها می گوید که من از اول نیز به اعتقادات و اعمال شما کافر بودم.
نکته جالبیست؛ رهبران جبهه باطل همیشه در انتهای مسیر از اعمال پیروان خویش تبری می جویند. یادمان نرفته است که مدعیان تقلب در سال 88، اول افرادی بودند که در سال 90 برای ثبت نام در انتخاباتی که توسط همان دولت 88 برگزار میشد صف کشیده بودند. یادمان نرفته است که بعضی ها در اسفند سال 91 گفتند که « من از اول هم میدانستم که تقلبی رخ نداده است».
از فضای سیاسی بیرون بیاییم(خروج از سیاست البته محال است). یکی از ویژگی های رهبران جریان حق ثابت قدمی آنهاست. روز آخر همان حرفی را میزنند که در ابتدای امر بیان میکردند. البته ممکن است در سیر تکاملی خود حرفهایشان پخته تر شود، یا آنکه تغییرات خیلی جزئی و اندکی داشته باشند، ولی ماهیت حرفشان هیچ تغییری نمی کند. البته این تغییرات اندک نیز برای رهبران سطح میانه جریان حق هست. وگرنه رهبرانی که توسط خدا تعیین شوند، یعنی آنانکه به مقام امامت جامعه برگزیده میشوند، همین تغییر اندک نیز در آنها رخ نخواهد داد.
به همین دلیل هم هست که رهبر و امام باید توسط خداوند تعیین شود. چرا که انسان های دیگر در مسیر شدن و تکامل هستند. در حالیکه فرد منصوب از طرف خداوند به اوج کمال خویش رسیده است. پس حرفش یکی است.
البته رهبران و مدیران جریان حق بر دو نوعند. آنان که از سمت خداوند منصوب میشوند که مقام امامت را دارند و باید نفر نخست سلسله مراتب سیاسی باشند. و رهبران میانی که خب تغییرات اندک و کوچک هیچ مشکلی در مسیر آنان ایجاد نمی کند.