انقلاب امی و جمهوری ملی
اجازه بدید با یک مثال شروع کنم. رابطه جسم و روح چگونه است؟ همه میدانیم که اصالت انسان با وجود نفسانی و روح اوست. اما این روح در ابتدا بسیار ضعیف است. برای تاثیر گذاشتن نیازمند جسم است. برای حرکت، برای ارتباط، نیازمند جسم است. اما در گذر زمان و با انجام خیر و دوری از گناه، روح نیز قوی و قویتر میشود تا آنجا که میتواند جسم را هم با خود به حرکت درآورد. همان که ما با نام «طیالارض» میشناسیم. آدمی که روی خودش کار کند، و شروط عبودیت را به جای آورد؛ روحش را چنان قوی میکند که بر جسم غالب شده و بدون نیاز به آن هر کار که بخواهد میتواند انجام دهد.
رابطه انقلاب و جمهوری نیز از زاویهای شبیه رابطه روح و جسم است. انقلاب روح است و جمهوری جسم. انقلاب برای جهانی شدن، در مراحل اولیه نیازمند جمهوری است. باید حکومت تشکیل میدادیم تا بتوانیم به انقلاب و آرمانهایش عینیت ببخشیم. اما روح انقلاب از اول هم قرار نبود برای همیشه در بند جسم جمهوری گیر کند. انقلاب فرای مرزهای جغرافیایی تعریف میشد. انقلاب جهانی میاندیشید؛ پس بعد از مدت زمانی حرکت جهانی مستضعفین را آغاز کرد.
بگذارید بهتر توضیح دهم. وقتی از «جمهوری» سخن میگوییم در واقع بحثمان حول مفهومی به نام «دولت» میچرخد. اما دولت چیست؟ دولت را «زورِ مشروعِ انحصاریِ قلمرومند» تعریف کردهاند. هر کدام از این واژگان در دل خودش دنیایی از حرف دارد:
- زور: مهمترین ابزار دولت برای اجرای برنامههایش اجبار و اقتدار است. اگر کسی در برابر دولت بایستد، دولت با استفاده از ابزار اجبار، اراده خود را بر وی غالب میکند.
- مشروع: یعنی مردمان و دیگر نهادهای اجتماعی این زور را خاضعانه میپذیرند (البته به صورت مشروط و رعایت عدالت و منفعت عامه).
- انحصاری: زور دولت انحصاری است. دولت تحمل نمیکند موجودیت دیگری بخواهد با زور کاری انجام دهد.
- قلمرومند: یعنی زور دولت در داخل یک مرز جغرافیایی کاربرد دارد. خارج از آن، کسی به دستورات دولت، وقعی نمینهد.
جمهوری همیشه در قالب یک دولت شکل میگیرد. پس قلمرومند است. مهمترین مشکل انقلاب هم با قلمرومندی دولت است. انقلاب امری امی است. ذاتی ایمانی و هدفی بینالمللی دارد. ولی هدف جمهوری ملی است و میخواهد امورات داخل یک محیط جغرافیایی را نظم و نسق دهد. مخاطب جمهوری، ملت است؛ و مخاطب انقلاب امت. افراد داخل یک مرز جغرافیایی که تحت حکومت یک جمهوری (یا دولت) هموطن محسوب میشوند ولی ممکن است هیچ ارتباط عقلی، عاطفی یا روحی با یکدیگر نداشته باشند؛ اما همه آنانی که ذیل آرمانهای یک انقلاب تعریف میشوند حتما با یکدیگر رابطه ایمانی و برادرگونه دارند؛ که فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10). حال فرق نمیکند افراد ذیل یک کدام انقلاب تعریف شوند؛ ذیل انقلاب سرخ حسینی، انقلاب خمینی، یا انقلاب سبز مهدوی؛ انقلاب پرولتاریاهای دنیا علیه بورژواها، یا حتی انقلاب لیبرالیسم علیه انسانیت. همه افرادی که به آرمانهای یک انقلاب پایبندند با یکدیگر برادرند حتی اگر همعصر نباشند، یا حتی اگر ذیل جمهوریهای متفاوتی تعریف شوند.
البته نمیخواهم بگویم باید به جمهوری بیاعتنا بود. جمهوری مهم است؛ همانطور که جسم مهم است. اما باید دانست که در نهایت اصالت با روح است. در ایران نیز، جمهوری اسلامی برپا شد تا گهوارهای باشد برای رشد انقلاب. میخواستیم صدای انقلاب را فریاد بزنیم. وگرنه جمهوری در برابر انقلاب هیچ اصالتی ندارد که به خاطر منافع جمهوری، بخواهیم از انقلاب بزنیم و برایش کم بگذاریم. هر کجا میان تمنای روح و خواستههای جسم تضادی ایجاد شود، انتخاب درست، حرکت بر مدار انقلاب است. و از همین روی است که گاهی میبینیم بعضی از ما مسیر را اشتباهی رفته و خلاف عقلانیت انقلابی قدم بر میدارند. جمهوری محکوم به بوروکراسی است و بوروکراسی محکوم به احتیاط؛ احتیاطی متضاد با عقلانیت انقلابی.
انقلاب به افق مینگرد و جمهوری به مرزهای خویش؛ انقلاب به نظم در بینظمی چشم دوخته، و جمهوری به بینظمیهای که نظمش را تهدید میکنند؛ انقلاب آرمانپرداز است و جمهوری در اندیشه راحتی. جسم در فکر شکم است و روح در تمنای پرواز. و به قول استاد بزرگوار، شهید مرتضی مطهری، روح که بزرگ شد، جسم باید زجر بکشد. اگر جسم مطهر امام حسین (ع) در ظهر عاشورا زیر سم اسبان کوفته شد، در واقع آن جسم، هزینه یک روح بزرگ را پرداخت کرد. مشکل مسئولین جمهوری زده ما هم همین است که توانایی پرداخت هزینه یک روح بزرگ را ندارند. روح انقلاب ما امروز به مرزهای اسرائیل رسیده و تا اهتزاز پرچم اسلام در افق چند قدمی بیشتر باقی نگذاشته است؛ اما معالاسف مسئولان جمهوری زده ما از ترقهبازیهایی که چند دقیقه خواب جمهوری را بر هم میزند میترسند. باید به این عزیزان گفت، مشکل از انقلاب نیست، روح درون جسم شما کوچک است که نمیتوانید پرواز روح انقلاب ورای جسم جمهوری را بنگرید. روحتان را بزرگ کنید، و چاره آن هم تنها اقتدا به شهدا و مبارزه با دشمنترین دشمنِ ما، یعنی نفس درون ماست.
انقلاب ما چیزی نیست جز امتداد انقلاب حسینی و هموارکننده مسیر برای شروع طوفان انقلاب مهدوی. آری انقلاب خمینی، پلی است میان انقلاب دو معصوم و از همین روی است که خواب تمام دولتهای مستکبر را برآشفته و دیوانهشان کرده؛ طوری که درک نمیکنند این انقلاب بزرگتر از آن است که با فشار روی جمهوری بشود با آن مبارزه کرد. جمهوری ما امروز، هزینه یک روح بزرگ را میدهد. اما آینده از آنِ ماست. آینده را انقلاب ما رقم خواهد زد، انشاءالله.
از سری یادداشتهای من برای نشریه چشمه