به نظرم خیر بود..
در مورد حوادث اجتماعی نظر دادن سخت است؛ این مورد وقتی سختتر میشود که حادثه اجتماعی، رنگوبوی سیاسی هم به خود بگیرد. در این صورت است که با «قدرت» گره خورده و حساسیت بازیگران اجتماعی-سیاسی را بیشتر به خود جلب میکند. حال اگر در مورد مهمترین سطوح قدرت صحبت کنیم کار باز هم سختتر میشود. حال شما فکر کنید میخواهیم در مورد ریاستجمهوری کشوری به نام ایران که در منطقه ناآرام غرب آسیا واقع شده و پرچمداری مبارزه با نظم فعلی جهانی را هم در دست دارد صحبت کنیم. کار بسیار سختتر از قبل خواهد شد. اینجا شاید حادثهای که در کوتاهمدت از نظر من بد باشد، در یک بازه زمانی قابل توجه، تاثیرات کاملا متفاوتی از خود بر جای بگذارد. بگذارید کمی بیایم روی زمین. میخواهم در مورد نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 96 صحبت کنم.
سال 96 آقای روحانی پیروز شد. اما بیاید بررسی کنیم اگر این اتفاق رخ نمیداد چه میشد؟ پیروزی آقای روحانی در بلندمدت به نفع کشور بود یا شکست ایشان؟ برای ادامه بحث نیازمند بررسی چند موضوع هستیم.
1- برجام اگر به صورت انحصاری هویت دولت روحانی نباشد، حداقل مهمترین و بزرگترین سازه هویتی آن است. غیر از این است؟
2- از اواسط سال 95 و بالاخص اواخر پاییز همان سال به وضوح مشخص بود که برجام به هیچجا نخواهد رسید و همان نیمچهتحریمهای رفع شده نیز به سرعت پس از انتخابات دوباره برقرار خواهند شد.
3- بانک مرکزی وقت با وجود علم به مورد فوق، پیروزی در انتخابات را برگزید و به جای آنکه با اقدامات پیشگیرانه ضریب امنیت اقتصادی کشور در قبال بازگشت تحریمها را افزایش دهد، سعی در سرکوب نرخ ارز داشت که نتیجه آن هدررفت منابع مالی کشور و صد البته، پایین ماندن نرخ ارز تا زمان انتخابات در کانال 3000 و پیروزی آقای روحانی در انتخابات 96 بود.
4- متاسفانه دانش اقتصادی مردم در سطح پایینی است و به همین خاطر تشخیص ندادند که با سرکوب نرخ ارز در پاییز 95، چه بلایی سر اقتصاد کشور نازل خواهد شد. در واقع مردم تصور میکردند این نرخ پایین نتیجه رفع تحریمها حاصل از امضای برجام است. در صورتی که واقعیت چیزی جدای از تصورات القا شده به مردم بود.
حال با هم همراه شویم و ببینیم که اگر جناب روحانی در انتخابات سال گذشته پیروز نمیشد برای کشور چه اتفاقی رخ میداد. قطعا تحریمها برمیگشت؛ در این زمینه هیچ تفاوتی میان روسای جمهور نیست. همین که طرف حسابِ دشمن، نظام جمهوری اسلامی باشد، کافی است که با تمام توان بخواهد به آن ضربه بزند. دیگر آنکه با توجه به توجه تمام و کمال دولت به خارج، و بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی تولید همانطور که اتفاق افتاد رو به محاق میرفت. قطعا فرد پیروز-هر کس که بود- نمیتوانست در چند ماه و یکسال کاملا اوضاع را درست کند. سوم آنکه شاید تحریمها زودتر از آنچه که تجربه شد دوباره برمیگشت.
خلاصه آنچه گفته شد این است که در صورت پیروزی فردی به جز جناب روحانی، اوضاع اقتصادی به وخامت همین امروز بود؛ حال شاید کمی، و فقط کمی بهتر! ولی اتفاقی که رخ میداد قطعا اینگونه بود که چون مردم تصور میکردند عدم افزایش آنچنانی نرخ دلار نتیجه امضای برجام است و حال که فرد پیروز انتخابات نتوانسته برجام را حفظ کند تحریمها برگشته است، پس تنها راهکار کشور برای حل مشکلات معیشتی نگاه به بیرون و برقراری دوباره برجامهاست.
خب یک لحظه تصور کنید؛ فرد دیگری که آنچنان هم نگاه به بیرون ندارد انتخاب شده، مردم تصور میکنند تنها راهکار کشور عقد برجامهاست، و از آن سو امضاکنندگان برجام هم این فرصت را پیدا کردهاند تا با فرار از زیر بار مسئولیت سیاستهای غلطشان به رئیسجمهور منتخب نقدهای بنیانافکن وارد کنند. یک لحظه چشمانتان را ببندید و این شرایط را تصور کنید. واقعا جا برای کار میماند؟ باور کنید کشور در شرایط وصف شده کاملا قفل میشد و هیچ اقدامی امکان وقوع نداشت.
اما امروز چه؟ مردم دیدهاند نگاه به خارج چه بلایی سر کشور میآورد؛ بدعهدی یانکیها را دیدهاند؛ بیتوجهی به ظرفیتهای عظیم داخلی را دیدهاند؛ چشم بستن بر اصول اقتصاد مقاومتی را دیدهاند؛ و میدانند برای «آقایی» باید دست روی زانوهای خود بگذاریم. اتفاقا امروز کشور دچار هیچ بنبستی نیست، چون ذهنیت مردم برای هر نوع اقدام انقلابی و ناظر بر ظرفیتهای داخلی باز شده است.
کلام را کوتاه کنم. باید روزی هزاران مرتبه شکر کنیم که سال گذشته جناب روحانی پیروز انتخابات شدند. پیروزی ایشان میتواند مقدمه پیروزیهای بزرگ در گام دوم انقلاب باشد...
از سری یادداشتهایم برای نشریه چشمه