کار باید فرادی باشد
واقعا نمیدانم چه بگویم.
اگر بگویم شاید شاد شوند از ناراحتی ام. اگر نگویم از بغض منفجر میشوم.
امروز پرونده داوطلبان هیات علمی دانشگاهها برای بررسی به دانشگاهها ارسال شد. من هم تمایل به شرکت داشتم. البته نه به عنوان هیات علمی عادی؛ بلکه میخواستم تو طرح هیات علمی-سرباز شرکت کنم. در این طرح میتوانستم به جای اینکه سرباز عادی در پادگان باشم؛ به عنوان سرباز در یکی از دانشگاهها تدریس کنم. ماهی حدود 3 میلیون حقوق میدادند، کلاس داشت، و البته فقط 2-3 روز در هفته وقتم را پر میکرد. میتوانستم بقیه ایام را به کارهای دلخواهم بپردازم.
اما چرا ثبت نام نکردم؟
چون به شدت علاقمند به کار تیمی بودم؛ بله، علاقمند «بودم»؛ دیگر نیستم. زین پس میخواهم فرادی کار کنم. در کار تیمی هیچ خیری نیست. البته با این همکاران پژوهشی در کار تیمی هیچ خیری نیست. کار نمیکنند. اوایل سال 95 یکی از اساتید پیشنهاد نگارش کتابی حول «سازمان متقی» را روی میز گذاشت. طبق برنامه من قرار بود بین 10 الی 12 ماه کار تمام شود. استاد گفت دیر است. باید زودتر تمامش کنیم. قرار شد نفر سومی به ما اضافه شود تا سرعت انجام کار افزایش یابد و طی 6 ماه کار را به سرانجام برسانیم. اما خب... الان تقریبا 21 ماه از شروع کار میگذرد و ما هنوز به نصف هم نرسیده ایم. اگر خودم به تنهایی بار کار را به دوش میکشیدم تا الان دو بار تمام شده بود. ولی آن دوست... همه اش تاخیر، همه اش دیرکرد..همه اش سهل انگاری...
رزومه من کامل نشد و نتوانستم در فراخوان طرح هیات علمی-سرباز شرکت کنم...
بر من باد کار فردی...