تنقیح جریان اصولگرایی
ما اصولگرایان فعلا فقط کپی میکنیم. از روی دست جریان رقیب هم کپی میکنیم. آنها عارف را می انصرافونند! ما قالیباف را. آنها مجمع مرکزی اصلاحات را ایجاد می کنند ما جمنا را. آنها لیست واحد می دهند ما نیز. آنها...ما....آنها...ما...!
بزرگان اصولگرا نیازی به رای مردم ندارند. اگر در انتخابات پیروز شدند پزش را می دهند. اگر شکست خوردند خب با انتصاب به پست دیگری گماشته می شوند. خلاصه همیشه آب باریکه ای (!) برای ارتزاقشان هست. برای همین هم مشکلی نمی بینند که خلاقیتی به خرج دهند. تمام زحمتی که متقبل می شوند کپی کردن است. و البته چقدر ناشیانه کپی می کنند. آنها به فکر ما جوان ترهای این جبهه نیستند. ادعای خون شهید دارند ولی حداقل بلد نیستند همان مسیر را ادامه دهند.
یادم هست زمانی را که اکثر ارکان قدرت در اختیار اصلاح طلبان بود. دولت، مجلس، شورای شهر تهران و شهرداری! به میزانی مست قدرت شدند که حتی در نقد خداوند نیز طمع کردند. گمان بردند رای مردم همیشگی است. به جای خدمت به جان هم افتادند. آنقدر در زمینه دعواهای سیاسی زیاده روی کردند که شخص رییس جمهور اصلاحات درخواست انحلال شورای شهر اول را داشت. در مجلس ششم به میزانی افراطی عمل کردند که مردم رای خود را از آنها پس گرفتند. دولت را هم در سوم تیر ۸۴ از دست رفته دیدند.
به خود برگشتند. نقد درون گفتمانی را آغاز کردند و در پایان به این نتیجه رسیدند که باید اصلاح طلبی را بازتعریف کنند. قبل از آن، از گوگوش تا سروش، از موسوی خوئینی ها تا فلان آدم منکر دین مشمول تعریف اصلاح طلبی بودند. در واقع هر کس که دشمن خدا و دین و انقلاب بود در دایره اصلاح طلبی قرار میگرفت.
سعی در بازنگری داشتند و تا حدود زیادی نیز موفق شدند.
اما جریان اصولگرایی از این مورد تقلید نکرد. شاید اینجا تنها نقطه ای است که باید از آن تقلید کنیم. بازتعریف اصولگرایی، الان از جناب پناهیان تا یحیی آل اسحاق در دایره اصولگرایی قرار دارند. از جلیلی تا باهنر. خب معلوم است که اینها در کنار هم نمی توانند بمانند.
حوصله ندارم ادامه بدم وگرنه حرف زیاده:((