تقابل دو نگاه: چرا حوزه در جا می زند؟
استاد عزیز شهید مطهری در کتاب «امدادهای غیبی» به بررسی دلایل پیشرفت و انحطاط جوامع می پردازند و دلایلی را ذکر می کنند. یکی از این دلایل به این شرح است که باید دید اگر کسی در یک رشته مطالعاتی و علمی در آن جامعه، درخواست کتاب و منبع کرد، آخرین کتابهای تالیف و تصنیف شده معرفی می شود و یا کتابهایی که چندین سال و چندین دهه و چندین قرن پیش نوشته شده است؟ به طور مثال، اگر امروز کسی در ایران کتابی در زمینه نظریه سازمان میخواست، اندیشمندان مدیریت، مثلا کتاب دکتر پورعزت را معرفی میکنند یا کتاب دکتر الوانی و دکتر رضائیان را؟ اگر کتاب دکتر الوانی را معرفی کردند، یعنی از حدود 35 سال پیش تا به امروز کسی پیدا نشده که کتابی بهتر از آن تالیف کند، یعنی 35 سال است که علم نظریه سازمان در ایران پیشرفتی نداشته است. اما اگر کتاب دکتر پورعزت و دکتر طاهری، یا مثلا کتاب دکتر مقیمی را معرفی کردند، یعنی این دو کتاب که در سالهای اخیر تالیف شده اند عمق بیشتر و بهتری دارند. و این نشانه پیشرفت جامعه در آن زمینه علمی است.
امروز شما اگر از اندیشمندان حوزوی، کتابی در زمینه علم کلام تقاضا کنید، قطعا کتاب «تجرید الاعتقاد» از خواجه نصیرالدین بزرگوار را به شما معرفی خواهند کرد که برای قرن هفتم هجری است. از نگاه شهید مطهری، این اتفاق اصلا خوشایند نیست، چرا که از هفت قرن قبل تا به امروز کسی پیدا نشده است که کتابی بهتر، جامعتر و متقن تر از آنچه خواجه بزرگوار تالیف کرده اند، بنویسد. و این یعنی که جامعه علمی تشیع یا کسی را پرورش نداده و یا آنکه به قدری سرگرم مسائل دیگر شده است که علوم پایه را به طور کامل فراموش کرده است. علت هر چه باشد نتیجه ای جز رکود بدنه علمی تشیع حداقل در علم کلام ندارند. البته با یک دلیل، نمیتوان حکم کلی صادر کرد و من نمیتوانم فقط با اتکاء به همین دلیل حکم دهم که پس جامعه علمی تشیع لزوما در این 7 قرن در اغماء به سر می برده است.
اما نگاه دیگری هم در حوزه است؛ اینکه «به به، ببینید خواجه عجب آدم بزرگ و اندیشمند دانشمندی بوده است که آنچنان کتابی تالیف کرده که پس از سالها کسی روی دستش بلند نشده است». و متاسفانه باید گفت که این دیدگاه دوم، دیدگاه غالب امروز جوامع علمی ما در حوزه های علمیه است.
باشد که رستگار شویم...