ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

فکر کردن را دوست دارم؛ به اشتراک گذاشتن تفکر را بیشتر...!

ذهنیات یک فارغ‌التحصیل...!

بسم الله الرحمن الرحیم
زیاد حرف میزنم؛ البته با خودم، نه با دیگران!
گاهی، در کوچه، خیابان، اتوبوس، مترو و یا هر جای دیگری که بشود حرف زد با خودم حرف میزنم. گاهی بلند بلند با خودم حرف میزنم. گاهی خودم را جای سرمربی رئال مادرید میگذارم و گاهی جای فلان نماینده مجلس! گاهی استاد دانشگاه میشوم و گاهی یک بچه قرتی سوسول که باباش بهش پول تو جیبی کم داده مثلا جیره روزانه شو کرده 500 هزار تومن! خلاصه که خودم رو جای هر کسی میگذارم. گاهی رئیس جمهور میشوم و گاهی رهبر! گاهی هم البته همانند تماشاگری میشوم که تیمش سوراخ شده! خلاصه آنکه تا الان فکر کنم فقط جبرئیل امین نشدم! حتی خدا هم شدم..یعنی در این حد! با خودم حرف میزنم، مسائل رو از زوایای مختلف بررسی میکنم. خب طبیعیه که با همه کوتاهی قد ذهنمان گاهی خاطراتی به ذهنم می آید و گاهی هم مثل بعضیا خاطره میسازم. گاهی مخاطرات را درک میکنم و گاهی هم مطالب خاصی به ذهنم میرسد که همه آنها را اینجا مینویسم. این گاهی ها خیلی به گردنم حق دارند...!
شما هم گاهی خود را به جای دیگران بگذارید. بهتر درک خواهید کرد و بیشتر از زندگی استفاده میبرید. گاهی هم خود را به جای کسی بگذارید که برای بیان ذهنیاتش جایی بهتر از یک وبلاگ پیدا نکرده است...!
امیدوارم گاهی نه؛ خدا همیشه پشت و پناهتان باشد، که هست..!
اکانت من در توئیتر:
AliHasani1370@
من در تلگرام:
https://t.me/malhsn

آخرین مطالب

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

کسب قدرت اجتماعی

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ب.ظ

کسب قدرت اجتماعی، از مقوله های فوق پیچیده است که هر کسی را یارای اجرای آن نخواهد بود. بحث حول این مفهوم البته به سختی اجرای آن نیست. ولی در مقام عمل، این امر بسیار پیچیده می نمایاند. (و من چقدر به خودم فشار می آورم که فلسفی بنویسم.) سهولت در نظر، باعث آن است که هر کسی در خود این توانمندی را حس کند؛ اما صعوبت در عمل مسبب خسران فراوان است.

از خوبی های جریان اصلاحات یکی هم آن است که هر کسی تخصصی بحث می کند. اگر کسی در عرصه خاصی مدعی است، می توان نتیجه گرفت که او حداقل چند کتابی در آن زمینه خوانده است. اگر هم صحبتی ندارد، سکوت پیشه می کند. اما در مقابل، جریان اصولگرا و اگر عام تر بحث کنیم، جریانات مدعی مذهب در کشور ما، با اینکه مطالعه زیادی هم ندارند، اما سعی دارند در قبال هر چیزی نظریه علمی مطرح کنند.

البته متاسفانه نسل جدید اصلاح طلبان نیز همانند نسل قبلی نیست. آنها به گمانم شبیه جریان اصولگرا شده اند و این اصلا خوب نیست.

القصه، در گروه های تلگرامی که مشاهده می کنم، دوستان عزیز مذهبی من، در هر زمینه ای که بحثی مطرح می شود داخل گود شده و اظهار فضل می کنند، لیکن از آنجا که سوادشان بیش از ارزنی نیست، در هر مورد نیز با وسعی کم و توانی اندک، در آخر مجادله، به بدترین شکل ممکن ضایع (!) شده و میدان را به دوستانی که با ما هم نظر نیستند واگذار می کنند.

برای دوستان حزب اللهی خودم به شدت آرزو میکنم که در ابتدا کمی سطح سواد خودشان را بالا ببرند و در مرحله بعد کمی تخصصی تر بحث کنند.

در مورد برجام که با دوستان بحث می کردیم، از آنجایی که به لطف یکی از اساتید گرام، تخصصی در این زمینه وارد شدم تقریبا دست خالی جریان اصلاحات و اعتدال را رو کردم. اما دوستانی داشتم که چه در زمینه برجام، چه در زمینه سند 2030، چه در زمینه تاریخ انقلاب و چه در زمینه های دیگر اظهار فضل می کردند بدون آنکه حتی اندکی مطالعه داشته باشند. از این رو، وقتی افراد بی طرف مشاهده می کنند که در هر زمینه ای، جریان اصلاحات پیروز است و در واقع دست خالی جریان اصولگرایی را میبینند، خب طبیعی است که به آن سو متمایل شوند.

کمی مطالعه، کمی بحث تخصصی، کمی دقت نظر، کمی ادعای کمتر، دوستان! اندکی تفکر...

زین همین سبب، معمولا جریان اصلاحات به شکلی آرام و تدریجی، قدرت اجتماعی بیشتری را به سمت خود جذب می کند. شاید در سالهای گذشته مثلا اوائل دهه 70، و حتی تا اواسط دهه 80، پایگاه اجتماعی اصولگرایان بسیار بیشتر بود، اما در گذر زمان شاهد آن هستیم که نفوذ کلمه اصلاح طلبان بیشتر میشود، چون تخصصی بحث میکنند. کلا آنکه اگر چیزی نمیدانیم، حداقل تخصصی بحث نکنیم، سوالی بپرسیم، یا در بهترین حالت، پارادوکس های منطق طرف مقابل را به او نشان دهیم. ولی بحث ایجابی نکنیم که ضایع می شویم!

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۵
علی

به چه کسی رای بدهیم؟

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ب.ظ

تا الان 4 نفر از آقایان کاندیداها در جریان رقابت باقی مانده اند.  حرف آخر را همین اول کار بزنم؛ من به سید ابراهیم رئیسی رای خواهم داد.

من تا این لحظه تصمیم گرفته ام به رئیسی رای بدهم؛ هنوز فردی جز چند عدد فحش و مقایسه های مع الفارق، دلیل خوبی برای من نیاورده است که قانع بشوم تا به دیگری رای دهم.

 

البته این را همین ابتدا بگویم که رای من به رئیسی است و نه بیعتم؛ و حتی اگر بیعتم نیز با رئیسی بود هیچ دلیلی نداشت که او را حق مطلق، مظهر خداوند بر روی زمین و منجی ایران زمین بدانم. او هم یک آدم است و کاندید شده؛ من نیز باید بین این 4 نفر، فردی را انتخاب کنم. از همین الان به آقای رئیسی خواهم گفت، اتفاقا بیشتر از افرادی که به دیگر کاندیداها رای داده اند، من و امثال من زبانمان در طول 4 سال آینده بلند خواهد بود. ما برای شما آبرو می گذاریم. کج بروی راستت می کنیم. این از این؛

اما بعد:

ابتدا به سراغ روحانی بروم. خب حاج حسن روحانی هیچ برنامه ای برای دور دوم ارائه نکرده است. او میخواهد همان مسیر 4 سال گذشته را که مبتنی بر برجام بود ادامه دهد. برجام که زائیده است. برجام اول، آنچنان هم امنیتی نبود. اما برجام های دیگر چون حول محورهای موشکی، سپاه، توان نظامی، قدرت منطقه ای و... هستند کاملا با امنیت کشور گره خورده اند. پس مذاکره حول آنها اصلا به صلاح کشور نیست. رهبری-به تصریح و تلویح- نیز فرموده اند که اجازه مذاکره حول مسائل دیگر را نمی دهند. پس از نظر حقیر منطقی نیست فردی را انتخاب کنیم که اولا برنامه ای جز برجام ندارد، ثانیا آن برنامه از نظر عقل و منطق شدنی نیست و اگر هم شدنی باشد نباید اجازه بدهیم که بشود، ثالثا سران نظام هم موافق با آن مسیر نیستند. پس انتخاب روحانی یعنی یک چالش داخلی تمام عیار میان رئیس جمهور و رهبر؛ که از قضا حق کاملا با رهبر است ولی یک عدد رئیس جمهور مغرور کشور را (و نه نظام جمهوری اسلامی را) تا لبه پرتگاه خواهد برد. هم من می دانم و هم شما می دانید که امروز نابودی جمهوری اسلامی به معنای نابودی ایران است؛ چه آنکه گرگها بیرون درب خانه امن ما منتظر نشسته اند؛ داعش و... من برای امنیتم به روحانی رای نمی دهم. برای فهم تجربه روحانی و برجام به اینجا، اینجا و اینجا مراجعه کنید.

آقایان میرسلیم و هاشمی طبا هم خب از ابتدا بازیکن محسوب نمی شدند. بیشتر شبیه یار نخودی بودند. رای دادن به آنها با وجود جناب روحانی منطقی نیست. من شخص میرسلیم را از رئیسی بیشتر می پسندم. ولی خب رای نمی آورد. پس رای دادن به او هم رای مرا میسوزاند و هم آنکه احتمال پیروزی روحانی و نابودی کشور را افزون می کند. هاشمی طبا هم که خب؛ چه عرض کنم؟

اما رئیسی؛ رای من! هیچ برنامه مدونی ندارد. ولی میدانم اهل حاشیه نیست. او قطعا در فساد سیستمی حاکم بر قوه قضائیه نقش داشته است. شاید خودش فاسد نباشد اما حداقل میتوانست بهتر باشد. کارنامه او از این حجم فساد مبرا نخواهد بود. اما قدرت اجرایی دارد. این نقد که او کار اجرایی نکرده کاملا عیر منطقی است. او حدود دو سال تولیت آستان قدس رضوی را به دوش کشیده است. بلی؛ قبول دارم که حجم کار آستان از حجم کار دولت بسیار کمتر است. ولی کار اجرایی است. پس سابقه کار اجرایی دارد. ضمن آنکه هیچکس سال 92 به آقای روحانی چنین ایرادی نمی گرفت. او نیز سابقه کار اجرایی نداشت. نماینده مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده؛ دبیری شورا البته به یک معنا کار اجرایی است. اما طرفداران ایشان به آقای جلیلی همین ایراد را می گرفتند. می گفتند او کار اجرایی نکرده است. پس بر این اساس میتوانیم به طرفداران جناب روحانی بگوئیم که سال 92 ایشان نیز تجربه کار اجرایی نداشته است. امروز نیز تجربه موفقی از کار اجرایی ندارد. 4 سال رئیس جمهور بوده اند اما تجربه خوبی نبوده. هنرشان در برجام خلاصه می شود که آن هم...

در هر صورت من نه با دلی چرکین، اما همچنین نه با دلی مطمئن و ضمیری استوار، بلکه با دستی لرزان، دلی بر ابهام و ضمیری ترسان به جناب رئیسی رای خواهم داد.

باشد که موفق باشند تا ما نیز رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۳۳
علی

پوپولیسم

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ

پوپولیسم یک پدیده واقعا نفرت انگیز است که هر سیاستمداری به اندکی از آن دچار خواهد شد. اما بعضی بازی با پوپولیسم را بسیار خوب آموخته اند. بعضی چنان شخصیتی دارند که پوپولیسم به آنها می آید و فی الواقع بالذات یک پوپولیست هستند. بعضی دیگر هم سعی می کنند پوپولیست باشند ولی بلد نیستند. اما بعضی ها هستند که پوپولیسم به آنها می آید اما پوپولیست نیستند.

از آنهایی که پوپولیسم را بسیار خوب آموخته اند میتوانم به سید محمد خاتمی اشاره کنم. از آنهایی که پوپولیست بالذات هستند و می توانند به بهترین شکل خود را «بهترین» جلوه دهند می توانم به محمود احمدی نژاد اشاره کنم. حسن روحانی از آنهایی است که نمی تواند پوپولیست باشد. برای این کار ساخته نشده! اما سید ابراهیم رییسی می تواند پوپولیست باشد اما هنوز خوب نیاموخته است. گویا مشاوران خوبی هم ندارد. آخر برادر من «سید محرومان» دیگر چه صیغه ای است؟ مثلا می توانستی بگویی من امید دل محرومانم؛ منجی محرومانم؛ طرفدار محرومانم. اما بازی با واژه «سید محرومان» دلنشین نیست. البته عده دیگری هم هستند که پوپولیسم را خوب آموخته اند اما پوپولیست نیستند و خوب اجرایش نمی کنند. میتوان از این گروه به محمد باقر قالیباف اشاره کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۰۰
علی

اسلحه آمار

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ

متن پست قبلی را در چند گروه تلگرامی به اشتراک گذاشتم. تعداد بازخورها زیاد نبود ولی جالب بود. جالب بود از این نظر که منتقدان دولت به آمارهای عیان و واضح نیز توجهی نشان نمی دهند. جالب بود از این نظر که وقتی با طرفداران دولت صحبت میکنیم با اسلحه آمار (ولو غلط) به میدان می آیند. اما دوستان موسوم به حزب اللهی هیچ حرکت درخوری انجام نمی دهند. تفسیرهای کلی، بیان مبانی فکری، حرف های قلمبه سلمبه و بعضا شعار گونه ای مطرح می کنند که کاملا قابل تفسیر بوده و به سختی افراد را قانع می کند. اما طرفداران دولت با آمار میدان می آیند و گرچه در اکثر موارد آمارشان غلط یا دروغ است، اما وجود همین آمار کاملا طرف مقابل را خلع سلاح می کند.

امروز و از میان منتقدان دولت یازدهم، فقط مجید شاکری و دکتر جلیلی عزیز را سراغ دارم که با دو اسلحه تاریخ و آمار به میدان می آیند. باشد که زیاد شوند

اوصیکم بالآمار و التاریخ!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۳۰
علی

فهم اشتباه از تجربه ریگان

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۴۵ ب.ظ

طرفداران دولت یازدهم معتقدند که مسیر دولت برای مبارزه با رکود تورمی، مسیری علمی و مبتنی بر تجارب گذشته است. آنها شرایط ایران امروز را با آمریکای دهه 80 میلادی مقایسه کرده و ادعا دارند که دولت یازدهم همان مسیر را طی می کند. اما آیا این ادعا مقارن حقیقت است؟ قطعا و یقینا خیر! پاسخ کاملا منفی است.

آمریکا در دوران ریگان با رکود تورمی عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکرد. تا قبل از آن و بر اساس آموزه های کینزین ها، اعتقاد اندیشمندان اقتصاد بر این بود که هیچگاه دو پدیده رکود و تورم به طور همزمان در یک اقتصاد رخ نخواهند داد. اما تجربه آمریکای دهه 80 مبانی این اندیشه را به طور کامل ویران کرد. جهان با تجربه رکود تورمی در یک اقتصاد روبرو شده بود. هیچ نسخه از قبل آماده شده ای نیز برای درمان این بیماری وجود نداشت. اقتصادیون آمریکا دست به کار شدند. آنها روشی را برای درمان وضع وخیم آمریکا تجویز کردند که با درصد موفقیت بالایی روبرو شد.

بزرگان ترجمه اقتصادی در ایران فکر می کنند که دولت آمریکا ابتدا با تورم مبارزه کرد تا وضعیت رکود تورمی به وضعیت رکودی تبدیل شود و سپس از حالت رکود به رونق اقتصادی دست پیدا کرد. این برداشت از تجربه آمریکا هر چند با معیارها و شاخصهای اقتصادی منطبق است اما در سطح خط مشی گذاری هیچگونه انطباقی با وضعیت آمریکای دهه 80 ندارد.

همین بزرگان ترجمه که از قضا مشاوران و مسئولین دولت یازدهم هم هستند با همان فرضی که گفته شد، وضعیت فعلی کشور را به وجود آورده اند. اما مشکل این تفکر کجاست؟

واقعیت آن است که برخلاف تفکر بزرگان ترجمه ما، آمریکای ریگان ابتدا به جنگ غول تورم نرفت. بلکه از همان ابتدا با هر دو غول تورم و رکود به طور همزمان جنگی خونین (!) را آغاز نمود. اما اقدامات دولت وقت آمریکا برای مبارزه با غول تورم زودتر عیان شد و اثر آنها بر شاخصهای اقتصادی با سرعت بیشتری نسبت به اقدامات مقابله ای با رکود، هویدا شدند. مهمترین عمل دولت ریگان کاهش بودجه دولتی به میزان قابل ملاحظه و چشمگیری بود. آنها بودجه را کاهش دادند، برخلاف دولت ایران که بودجه خود را در عرض 4 سال، 140 درصد رشد داد. دولت ریگان در عین کاهش کلیت بودجه، بخش عمرانی آن را تا حدی که چرخ صنعت را به گردش دربیاورد افزایش داد. اما در ایران، دولت یازدهم به طور متوسط، کمتر از 20 درصد بودجه عمرانی را محقق کرده است. در واقع ما اینجا 140 درصد در بخش جاری بودجه افزایش داده ایم.

منظم تر بگویم: دولت ریگان هزینه های جاری دولت را کاهش داد تا از طریق آن با تورم ملی مقابله کند. اما در عین حال، بودجه عمرانی را افزایش داد تا صنعت شکوفا شده و دوران رکودی تمام شود. از آنجایی که بخش قابل ملاحظه ای از درآمد دولت آمریکا از طریق مالیات کسب میشود، با کاهش بودجه دولتی، نیاز دولت به مالیات بخش صنعتی هم کاهش پیدا کرد که همین امر نیز به نوبه خود منجر به بهبود شرایط رکودی شد. البته شاید این سوال برای خواننده اقتصادی پیش بیاید که اگر مالیات را کاهش دهیم، اثر انبساطی در حجم پول داشته و اثر کاهش بودجه جاری را خنثی می کند. حرف درستی است، اما نه برای شرایط رکودی. در شرایط رکود که وضع بنگاه های اقتصادی خوب نیست، کاهش مالیات ها اثر زیادی برای افزایش تورم نخواهد داشت.

اما در ایران وضع کاملا برعکس است. دولت بودجه عمرانی را پرداخت نمیکند. بودجه جاری را به شدت افزایش می دهد و مالیاتها را تا حد زیادی افزایش داده است. دقیقا بر عکس اقدامات دولت ریگان. اما سوال، پس چرا تورم کاهش پیدا کرده است؟ پاسخ را در نرخ بهره بانکها جستجو کنید.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۴۵
علی

مناظرات انتخاباتی

شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ

واقعا متاسف شدم. رفتار انتخاباتی کاندیداهای دومین پست سیاسی و اولین مقام اجرایی کشور واقعا زشت و ناپسند بود. این افراد، امناء و سران نظام جمهوری اسلامی ایران هستند؛ نظامی که مبتنی بر خون 300 هزار شهید گلگون کفن است. چه مادرانی فرزند از دست دادند، چه پدرانی داغ فرزند تحمل کردند، چه همسرانی که بی شوهر شدند، چه فرزندانی که پدر از دست دادند تا این نظام شکل بگیرد و پابرجا بماند تا امروز کاندیدهای پست حساس و مهم ریاست جمهوری، با افشای فساد یکدیگر عطش قدرت خود را سیراب نمایند. واقعا جای تاسف داشت رفتار دیروز این افراد. چه خون دلها می خورند دلسوزان خون شهداء...

هفته بعد باید رای بدهیم تا آدمی را انتخاب کنیم که فساد کمتری دارد...

آه ای شهید عزیز، استاد مرتضی مطهری گرامی؛ کاش بزرگان نظام جمهوری اسلامی، فقط یک بار کتاب «آینده انقلاب اسلامی» تو را مطالعه می کردند...

واقعا حرفی برای گفتن ندارم. همه سینه پر از درد است...

باشد که...مسئولین ما رستگار شوند...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۱۳
علی

از نماز تا خط مشی‌ گذاری در دولت اسلامی

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۲ ق.ظ

سطوح 9 گانه سیستم‌ها به این ترتیب است: 1)سطح چارچوب‌ها یا ساختارهای ایستا؛ 2)سیستم‌های متحرک ساده؛ 3)سیستم‌های سایبرنتیکی؛ 4)سیستم‌های باز و خودکفا و قادر به تولید مثل؛ 5)سیستم‌های تکاملی رستنی؛ 6)سیستم‌های حیوانی؛ 7)سیستم‌های انسانی؛ 8)سیستم‌های اجتماعی؛ 9)دنیای ناشناخته‌ها! یکی از بنیان‌های نظریه سیستم‌ها، صدق ویژگی‌های سیستم‌های سطوح پایین‌تر (با پیچیدگی کمتر) در سیستم‌های سطوم بالاتر (با پیچیدگی بیشتر) است. یعنی به طور مثال، انسان‌ها همه ویژگی‌های سیستم‌های ]جنس[ حیوانی را دارند، بعلاوه وجود ویژگی‌های دیگر سیستم‌های ]جنس[ انسانی که همین ویژگی‌های اضافی باعث پیچیده‌تر شدن سطح سیستم‌های انسانی از سطوح قبلی می‌شود. طبق این قاعده، برای شناخت سیستم‌های انسانی، می‌توان و باید از ابزارهایی که منجر به شناخت سیستم‌های قبلی می‌شوند استفاده کرد بعلاوه ابزارهای دیگری که مختص سیستم‌های انسانی هستند. به طور کلی، برای شناخت هر سطحی از سیستم باید از مجموعه‌ ابزارهایی استفاده کرد که بخشی از این مجموعه ابزارها متعلق به سیستم‌های سطوح پایین‌تر هستند. البته ناگفته نماند که استفاده از ابزارهای شناخت سطوح پایین‌تر گرچه لازم است ولی کافی نیست. به طور مثال با استفاده از ابزارها و روش‌هایی که منجر به شناخت سیستم‌های سطوح اول تا هفتم می‌شوند منجر به شناختی ناقص از سیستم‌های سطح هشتم می‌شود. به همین منظور برای شناخت هر سطحی از سیستم‌ها باید ابزارهای خاص همان سطح نیز طراحی شوند. اما واقعیت این است که در سیر تاریخی شناخت هر سطحی از سیستم‌ها احتمالا الزامی است که از ابزارهای شناخت سطوح سیستمی پایین‌تر شروع کنیم تا به سطحی از پختگی برای طراحی ابزارهای اختصاصی سطح مد نظر خود نیز برسیم. این واقعیت در علوم اداره و سازمان کاملا عیان است. چرا که اندیشمندان اولیه این علوم، ابتدا از ابزارهای سیستم‌های سطح اول کار را شروع کردند و به سازمان، دیدگاهی کاملا غیرپویا داشتند. اما با گذر زمان، متوجه شدیم که باید سطح پژوهش را بالا ببریم و از ابزارهای سطوح بالاتر نیز استفاده کنیم. تا امروز، ما به ابزارهای سطح سوم رسیده‌ایم. متاسفانه با وجود تلاش‌های درخور تحسین هنوز نتوانسته‌ایم از ابزارهای سطوح 4 به بالا برای شناخت سازمان و اداره استفاده کنیم. اما از آنجایی که امروزه تلاش‌های گسترده‌ای برای فهم علم اداره از منظر اسلام می‌شود، این یادداشت بر آن است که از ابزار نماز برای شناخت و فهم علم خط مشی‌ از منظر اسلام بهره ببرد. البته چنین مطلبی شایسته آن است که در وسعت یک مقاله و حتی یک کتاب بیان شود. اما به دلیل نویی و تازگی، قصد دارم تا آن را با همه پژوهشگران علوم اداره در میان بگذارم. شاید دیگران به روش بهتری این مسیر را طی کنند.

از منظر اسلام، نماز مهم‌ترین عبادت است. امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «بهترین چیزی  که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی  تقرب پیدا می کند، نماز است1». اما مگر نماز چه ویژگی خاصی دارد که چنین امتیازی را به خود اختصاص داده است؟ پاسخ را از محضر رسول مهربانی جویا می‌شویم که فرمود: «نماز نور مؤمن است2». واژه «نور» در اینجا به اشکال مختلفی قابل تفسیر است. یکی از این تفاسیر به این شکل است که نماز، مشکلات شخصیتی و اعمال غیرالهی مومن را به او می‌شناساند. یعنی آنکه با توجه به عمق نماز، مومن می‌تواند عمق شخصیت خود را متوجه شود. اگر نمازش اول وقت نیست، اگر به جماعت نیست، اگر در نماز حضور قلب ندارد، اگر حواسش در نماز پرت می‌شود، اگر به نمازش غره می‌شود؛ همه اینها نشانه‌هایی هستند که مشکلات شخصیتی مومن را در مسیر کمال الی ا... به او نشان می‌دهند. مومن با نور نماز، به زشتی‌ها و سیاهی‌های شخصیتی خود پی می‌برد. در واقع نماز برای مومن به مثابه شاخصی است که میزان موفقیتش در مسیر قرب الی ا... را ارزیابی می‌کند. اگر نماز ستون دین است، و اگر نماز مهم‌ترین عبادت دینی است، به همین خاطر است. خداوند متعال که به نماز من و شما نیاز ندارد. اما نماز را اعتبار بخشیده است، چون نماز این قابلیت را دارد تا راهنمای مومن برای ارزیابی عمق شخصیتش باشد.

اما سوال این است، حالا که یک فرد برای ارزیابی عمق شخصیت خود نیازمند یک ملاک و شاخص است، آیا حکومت دینی که وظیفه تمهید شرایط مناسب برای اعتلای معنوی افراد را بر عهده دارد، نیازمند یک ملاک و شاخص برای سنجش و ارزیابی خط مشی‌های خود ندارد؟ پاسخ قطعا و یقینا مثبت است. اما نگارنده این سطور هنوز نمی‌داند که این ملاک چیست، از چه جنسی است، و چگونه باید ارزیابی شود. برای این سوال فقط یک پاسخ را یافته‌ام که به آن اشاره خواهم کرد.

در بند دوم سیاست‌های کلی خانواده، این نهاد محور و مرکز سنجش هر نوع خط مشی‌ گذاری در کشور ما قرار داده شده است: «محور قرار گرفتن خانواده در قوانین و مقررات، برنامه‌ها، سیاست‌های اجرایی و تمام نظامات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به‌ویژه نظام مسکن و شهرسازی». طبق این بند، همه قوانین و مقررات، برنامه‌ها و سیاست‌های اجرایی و نیز، تمام نظامات  آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باید به گونه‌ای طرح‌ریزی و اجرا شوند که شرایط را برای تشکیل، حفظ و ارتقاء نهاد خانواده مهیا کنند. البته قطعا نهاد خانواده مهم‌ترین نهاد اجتماعی است ولی نمی‌دانم آیا شاخص بهتری برای سنجش خط مشی‌های یک حکومت اسلامی می‌توان یافت یا خیر. فعلا تنها پاسخ مستدل و محکم و البته قابل اجرا و اندازه‌گیری که برای سوال مطروحه یافته‌ام همین سیاست‌های کلی خانواده است که بند دوم آن به صراحت خانواده را محور هرگونه خط مشی گذاری در سیستم حاکمیتی می‌داند.

اما شاید بتوان در آینده ملاک‌های بهتری نیز برای این مهم پیدا کرد.

باشد که رستگار شویم...

 1و2: http://namaz.namaz.ir/page.php?page=showarticles&cat=23&id=28&office=namaz

از سری یادداشت های من برای نشریه چشمه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۲
علی

نظر دکتر سریع القلم در مورد برجام

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

بخشی از آنچه ما بی سوادان در خشت خام میدیدیم، به تازگی برای عقل منفصل رئیس محترم جمهور در آینه هویدا شده است

آینده برجام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۱
علی

در باب برجام

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

 

در مورد برجام به عنوان ایده مرکزی دولت یازدهم نقدهای بسیاری چه از نظر روابط بین الملل، چه از نظر حقوق داخلی، و چه از نظر اقتصادی دارم.

فکر میکنم مشروعیت بحث در این مورد را هم داشته باشم.

ابتدائا اینکه طبق اصل هفتاد و هفتم قانون اساسی، هر نوع عهدنامه، مقاوله نامه و قرارداد بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد که خب برجام به تصویب مجلس نرسید. برجام به شورای عالی امنیت ملی رفت. میدانیم که مصوبه های همه شوراهای عالی کشور فقط زمانی قانونی هستند که به امضای رهبری برسند. رهبری برای تایید برجام ۹ شرط گذاشتند که هیچکدام از این شروط توسط دولت اجرا نشد. نتیجه آنکه برجام کاملا به صورت غیرقانونی در حال اجراست. طبق قانون، هر شهروند ایرانی میتواند از دولت بابت اجرای برجام به دیوان عدالت اداری شکایت کند.

از نظر کارکردی میدانیم که هنوز بخش زیادی از تحریمهای بانکی که طبق برجام باید تعلیق (و نه لغو)میشد همان تعلیق هم نشده است. میدانیم که پول نفت،جز از طریق مکانیسم فوق پیشرفته چمدان وارد کشور نمیشود. به همین دلیل هم هست که دولت محترم مجبور است پول را از حساب خارج کرده و مثلا "غذای سگ" یا مثلا "مربا" یا "اب معدنی ۶۰ هزار تومنی" وارد کشور کند.

ضمن اینکه طبق نتایج همین مذاکرات و بیانیه رسمی آژانس بین الملل انرژی اتمی، ایران قبول کرده است که قبلا به دنبال بمب اتم بوده؛ به شکلی که تا قبل از سال ۲۰۰۳ میلادی، به صورت سازمان یافته و پس از آن به صورت غیر سازمانی به دنبال بمب اتم بوده است. نتیجه چیست؟ دولت محترم معتقد است ما اولین کشوری هستیم که از ذیل فصل هفتم سازمان ملل بدون جنگ خارج شدیم و مدعی است برجام سایه جنگ را از کشور دور کرده است؛ سلمنا!

آقای روحانی خودشان بهتر میدانند که ما هیچگاه ذیل بند ۴۲ فصل هفتم سازمان ملل نبودیم. بندی که ژاپن،عراق و لیبی را شامل میشد. ما ذیل بند ۴۱ بودیم. در حالیکه با برجام این اهرم به دست دشمنان این ملت داده شده است تا هر زمان و به هر بهانه ای ایران را به ذیل بند ۴۲ همین فصل برده و ابزار قانونی لازم برای جنگ علیه ایران را به دست آورند.

یادمان باشد کل تحریم های هسته ای دو پایه داشته است. پایه اول که سیاسی است چند تکه بود. یعنی مبتنی بر سخنرانیها و حرفهای بسیار زیادی و همچنین عملکردها و رفتارهای سیاسی اشتباه دولت مرحوم هاشمی و بعضی نمایندگان مجلس ششم بود. اما تحریمهای هسته ای یک پایه حقوقی داشت و آن نیز همان قرارداد سعدآباد است که توسط جناب روحانی امضا شد.

در مورد عملکرد بانک مرکزی هم خب طی دولت یازدهم و در همین ۴ سال، نقدینگی کشور به بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده است که با بازی پونزی این نقدینگی حبس شده است. من امیدوارم رییس جمهور دوازدهم ما هم جناب روحانی باشد تا نتیجه عملکرد اقتصادیشان به پای خودشان نوشته شود. طبق پیش بینی اقتصاددانان، احتمالا این غول نقدینگی طی نیمه دوم همین امسال و یا نهایتا نیمه اول سال ۹۷ بیدار خواهد شد و تورمی وحشتناک را به جان کشور خواهد انداخت. عکسهای شادی کاهش تورم به پای دولت یازدهم نوشته شده است. اجازه بدهیم مصیبت این بازی پونزی هم به پای همین عزیزان باشد.

در بخش وزارت اقتصاد هم که خب میدانیم بودجه دولت به طور سرسام اوری افزایش پیدا کرده و همه این افزایش هم مختص بودجه جاری است. به طوری که طی این سالها کمتر از ۲۰ درصد بودجه عمرانی محقق شده است. 

البته خب انصافا افزایش پایه های مالیاتی بسیار عالی است که دستشان درد نکند.

دیروز هم البته آمار بانک جهانی حاکی از این بود که ایران چهارمین کشور وارد کننده دنیاست: غذای سگ، دسته بیل، تایر فرغون، آب معدنی ۶۰ هزار تومنی، شامپو و....

و در نتیجه: ورشکستگی پاکسان و ارج و ازمایش

در مورد برجام با افراد زیادی مصاحبه کردم. عده زیادی برجام را نخوانده بودند که این مورد هم شامل هواداران برجام میشد و هم منتقدینش. با نخوانده ها کاری ندارم. آنانی که برجام را خوانده بودند نظرات مختلفی داشتند. بیشتر آنها با اصل برجام و سیستم مذاکراتی دولت کاملا مخالف بودند.

اما عده دیگری هم بودند که بنا به دلایلی معتقد بودند ما مجبور بودیم که برجام را امضا کنیم. اما در هر صورت دولت باید میدانست که برجام قابلیت اقتصادی بالایی ندارد. پس اشتباه محض دولت بود که کل سیستم برنامه ریزی اقتصادی خود را حول محور برجام شکل داد.

به یک دلیل معتقدم که دولت اقای روحانی باید عوض شود که آن دلیل هم برجام است. دولت برجام اگر بماند برای حفظ برجام امتیازهای امنیتی دیگری را پیشکش خواهد کرد

به یک دلیل معتقدم دولت اقای روحانی باید بماند که آن دلیل هم برجام است. دولت برجام باید بماند تا نتایج برجام به پای خودش نوشته شود.نه آنکه چند سال بعد دوباره ژست منجی بگیرد و روز از نو،روزی از نو...

باشد که رستگار شویم...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۱
علی

برداشتی از قرآن

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۳۴ ب.ظ

أَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَابِیاً وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَة أَوْ مَتَاع زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ (رعد/17)؛

(خداوند) از آسمان آبى فرو فرستاد; و از هر درّه و رودخانه اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد; سپس سیلاب بر روى خود کفى حمل کرد; (همچنین) و از آنچه (در کوره ها،) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش بر آن مى افروزند، کف هایى مانند آن به وجود مى آید ـ خداوند براى، حقّ و باطل چنین مثالى مى زند. سرانجام کف ها به بیرون پرتاب مى شوند، ولى آنچه به مردم سود مى رساند [= آب یا فلزّ خالص ]در زمین مى مانَد; خداوند این چنین مثال مى زند!

امروز این آیه عجیب به کار می آید. البته همه نکاتی را که می خواهم ذکر کنم لزوما از همین آیه شریف برداشت نمی کنم. آیه را محور قرار می دهم و سپس مواردی دیگر را نیز در خلال آن عرض خواهم کرد.

اول اینکه، در این آیه، خداوند متعال حق را به مانند جریان آب و یا آب در جریان مثال میزند و باطل را به آن کفی که بر روی جریان آب ظاهر میشود ماننده می کند. نکته بسیار جالبی است. اکثر مفسرین در ذیل این آیه به نکته ای اشاره کرده اند و آن نکته عبارت است از اینکه اگر فردی به جریان آب نگاه بیاندازد، آن چیزی را که در ابتدا مشاهده می کند، کف روی آب است. در لحظه ابتدایی جریان اصیل آب مشاهده نمی شود. کف دیده میشود. قرآن نیز باطل را همانند کف میداند. من و شما به عنوان سوژه، زمانی که به یک آبژه و یک پدیده برمیخوریم، در آن هنگام که یک پدیده اجتماعی یا جریان سیاسی را مورد تفحص قرار میدهیم، آن چیزی را که ابتدائا مشاهده میکنیم همان کف است، همان باطل است. مورد مشاهده ما در لحظات اول به احتمال بسیار بالا باطلی بیش نیست. باید کمی صبر داشت، کمی تامل کرد، با دقت و تعمق بیشتری جریانات را مورد کنکاش قرار داد بلکه جریان جق و آن چیزی که صحیح است و حقیقت دارد فرصت کند خود را برابر چشمان به تماشا بگذارد. همیشه چنین است. جریانات اجتماعی و سیاسی با میزان کم یا زیادی آشفتگی و عدم آرامش همراهند. آن آبی کف ندارد که آرامش دارد. البته منظورم از آرامش قطعا و یقینا همان سکون و بی تحرکی نیست. آب در وسط اقیانوس مگر ساکن است؟ خیر ولی آرامش دارد. در وسط اقیانوس آرام مگر کف دیده میشود؟ خیر! ولی آن جریان آب جریان دارد اما چون آرامش دارد کفی ندارد. جریان های اجتماعی همیشه با اندکی تلاطم و عدم آرامش یا شاید با قدری تسامح بتوان گفت با پیچیدگی همراهند پس کف دارند. اصولا حیات باطل در همین عدم آرامش است.

اینکه حضرت علی (ع) در اکثر موارد بصیرت را با صبر همراه کرده اند به همین نکته بر میگردد. اگر صبر نداشته باشیم و بخواهیم با همان مدارک و مشاهدات اولیه به قضاوت بنشینیم به احتمال زیاد کف را جریان اصلی آب پنداشته و باطل را حق خواهیم انگاشت.

کمی صبر دوستان، کمی صبر!

اما از نگاهی دیگر اگر بخواهیم بحث کنیم باید بگوییم که هر فرد و جریانی که بخواهد آرامش جامعه را بر هم بزند به احتمال بسیار بالا باطل خواهد بود. این یک نکته کلیدی در شناخت اباطیل روزگار است. باطل سعی بر تشویش دارد چون کف در جریان آرام آب مجال ظهور پیدا نمی کند. هر چقدر آب متلاطم تر، میزان کف بیشتر و به همان میزان نیز احتمال رویت حقیقت جریان آب کمتر. در عرصه اجتماعی و سیاسی نیز به همین شکل است. به هر میزان که تلاطم اجتماعی بیشتر باشد، فضا برای تهمت زنی و ذغل کاری فزونی خواهد یافت پس شرایط برای فتنه گری بیشتر خواهد شد. از این رو است که فتنه گر جماعت به شدت تلاش می کند تا جریان آرام جامعه را متلاطم کند، سعی می کند تا ناآرامی و تشویش را با روش های مختلف به جامعه تزریق کند چرا که در جامعه ناآرام کف ها مدت زمان بیشتری میتوانند عمر کنند.

آنکه تهمت میزند، آنکه سعی دارد تا از طریق جنگ روانی آرامش حریف را بر هم بزند، آنکه سعی میکند تا هواداران رقیب را به واکنشی نسنجیده ترغیب کند، آن فرد همان باطل است. آن کسی که از ادبیات منقلی استفاده می کند مصداق باطل است. اما آن کسی که سعی میکند تا جامعه را آرام کند، تلاش می کند تا مردم فرصت یابند از کف گذر کرده و حقیقت جریان آب را مشاهده کنند آن فرد مصداق حق است.

و لا یحمل هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۳۴
علی