از نماز تا خط مشی گذاری در دولت اسلامی
سطوح 9 گانه سیستمها به این ترتیب است: 1)سطح چارچوبها یا ساختارهای ایستا؛ 2)سیستمهای متحرک ساده؛ 3)سیستمهای سایبرنتیکی؛ 4)سیستمهای باز و خودکفا و قادر به تولید مثل؛ 5)سیستمهای تکاملی رستنی؛ 6)سیستمهای حیوانی؛ 7)سیستمهای انسانی؛ 8)سیستمهای اجتماعی؛ 9)دنیای ناشناختهها! یکی از بنیانهای نظریه سیستمها، صدق ویژگیهای سیستمهای سطوح پایینتر (با پیچیدگی کمتر) در سیستمهای سطوم بالاتر (با پیچیدگی بیشتر) است. یعنی به طور مثال، انسانها همه ویژگیهای سیستمهای ]جنس[ حیوانی را دارند، بعلاوه وجود ویژگیهای دیگر سیستمهای ]جنس[ انسانی که همین ویژگیهای اضافی باعث پیچیدهتر شدن سطح سیستمهای انسانی از سطوح قبلی میشود. طبق این قاعده، برای شناخت سیستمهای انسانی، میتوان و باید از ابزارهایی که منجر به شناخت سیستمهای قبلی میشوند استفاده کرد بعلاوه ابزارهای دیگری که مختص سیستمهای انسانی هستند. به طور کلی، برای شناخت هر سطحی از سیستم باید از مجموعه ابزارهایی استفاده کرد که بخشی از این مجموعه ابزارها متعلق به سیستمهای سطوح پایینتر هستند. البته ناگفته نماند که استفاده از ابزارهای شناخت سطوح پایینتر گرچه لازم است ولی کافی نیست. به طور مثال با استفاده از ابزارها و روشهایی که منجر به شناخت سیستمهای سطوح اول تا هفتم میشوند منجر به شناختی ناقص از سیستمهای سطح هشتم میشود. به همین منظور برای شناخت هر سطحی از سیستمها باید ابزارهای خاص همان سطح نیز طراحی شوند. اما واقعیت این است که در سیر تاریخی شناخت هر سطحی از سیستمها احتمالا الزامی است که از ابزارهای شناخت سطوح سیستمی پایینتر شروع کنیم تا به سطحی از پختگی برای طراحی ابزارهای اختصاصی سطح مد نظر خود نیز برسیم. این واقعیت در علوم اداره و سازمان کاملا عیان است. چرا که اندیشمندان اولیه این علوم، ابتدا از ابزارهای سیستمهای سطح اول کار را شروع کردند و به سازمان، دیدگاهی کاملا غیرپویا داشتند. اما با گذر زمان، متوجه شدیم که باید سطح پژوهش را بالا ببریم و از ابزارهای سطوح بالاتر نیز استفاده کنیم. تا امروز، ما به ابزارهای سطح سوم رسیدهایم. متاسفانه با وجود تلاشهای درخور تحسین هنوز نتوانستهایم از ابزارهای سطوح 4 به بالا برای شناخت سازمان و اداره استفاده کنیم. اما از آنجایی که امروزه تلاشهای گستردهای برای فهم علم اداره از منظر اسلام میشود، این یادداشت بر آن است که از ابزار نماز برای شناخت و فهم علم خط مشی از منظر اسلام بهره ببرد. البته چنین مطلبی شایسته آن است که در وسعت یک مقاله و حتی یک کتاب بیان شود. اما به دلیل نویی و تازگی، قصد دارم تا آن را با همه پژوهشگران علوم اداره در میان بگذارم. شاید دیگران به روش بهتری این مسیر را طی کنند.
از منظر اسلام، نماز مهمترین عبادت است. امام کاظم (ع) میفرمایند: «بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است1». اما مگر نماز چه ویژگی خاصی دارد که چنین امتیازی را به خود اختصاص داده است؟ پاسخ را از محضر رسول مهربانی جویا میشویم که فرمود: «نماز نور مؤمن است2». واژه «نور» در اینجا به اشکال مختلفی قابل تفسیر است. یکی از این تفاسیر به این شکل است که نماز، مشکلات شخصیتی و اعمال غیرالهی مومن را به او میشناساند. یعنی آنکه با توجه به عمق نماز، مومن میتواند عمق شخصیت خود را متوجه شود. اگر نمازش اول وقت نیست، اگر به جماعت نیست، اگر در نماز حضور قلب ندارد، اگر حواسش در نماز پرت میشود، اگر به نمازش غره میشود؛ همه اینها نشانههایی هستند که مشکلات شخصیتی مومن را در مسیر کمال الی ا... به او نشان میدهند. مومن با نور نماز، به زشتیها و سیاهیهای شخصیتی خود پی میبرد. در واقع نماز برای مومن به مثابه شاخصی است که میزان موفقیتش در مسیر قرب الی ا... را ارزیابی میکند. اگر نماز ستون دین است، و اگر نماز مهمترین عبادت دینی است، به همین خاطر است. خداوند متعال که به نماز من و شما نیاز ندارد. اما نماز را اعتبار بخشیده است، چون نماز این قابلیت را دارد تا راهنمای مومن برای ارزیابی عمق شخصیتش باشد.
اما سوال این است، حالا که یک فرد برای ارزیابی عمق شخصیت خود نیازمند یک ملاک و شاخص است، آیا حکومت دینی که وظیفه تمهید شرایط مناسب برای اعتلای معنوی افراد را بر عهده دارد، نیازمند یک ملاک و شاخص برای سنجش و ارزیابی خط مشیهای خود ندارد؟ پاسخ قطعا و یقینا مثبت است. اما نگارنده این سطور هنوز نمیداند که این ملاک چیست، از چه جنسی است، و چگونه باید ارزیابی شود. برای این سوال فقط یک پاسخ را یافتهام که به آن اشاره خواهم کرد.
در بند دوم سیاستهای کلی خانواده، این نهاد محور و مرکز سنجش هر نوع خط مشی گذاری در کشور ما قرار داده شده است: «محور قرار گرفتن خانواده در قوانین و مقررات، برنامهها، سیاستهای اجرایی و تمام نظامات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بهویژه نظام مسکن و شهرسازی». طبق این بند، همه قوانین و مقررات، برنامهها و سیاستهای اجرایی و نیز، تمام نظامات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باید به گونهای طرحریزی و اجرا شوند که شرایط را برای تشکیل، حفظ و ارتقاء نهاد خانواده مهیا کنند. البته قطعا نهاد خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است ولی نمیدانم آیا شاخص بهتری برای سنجش خط مشیهای یک حکومت اسلامی میتوان یافت یا خیر. فعلا تنها پاسخ مستدل و محکم و البته قابل اجرا و اندازهگیری که برای سوال مطروحه یافتهام همین سیاستهای کلی خانواده است که بند دوم آن به صراحت خانواده را محور هرگونه خط مشی گذاری در سیستم حاکمیتی میداند.
اما شاید بتوان در آینده ملاکهای بهتری نیز برای این مهم پیدا کرد.
باشد که رستگار شویم...
1و2: http://namaz.namaz.ir/page.php?page=showarticles&cat=23&id=28&office=namaz
از سری یادداشت های من برای نشریه چشمه